و تعز من تشاء و تذل من تشاء

+ ۱۳۹۸/۶/۱ | ۱۱:۳۰ | machopicho

این روزها مشغول دست و پنجه نرم کردن با بیماری هستم . یک سری مشکلات داشتم که باعث ایجاد فشارهای روحی روانی از نیمه های اردیبهشت تا اوایل تیر ماه بر من شد و همین باعث بروز بیماری های جسمی در من از اوایل تیر شد . تا نیمه های مرداد خیلی درد کشیدم . الان بهترم . ولی هنوز کامل خوب نشدم . چون هنوز مشکلاتم حل نشده و دائم در معرض تنش روحی روانی قرار دارم .

البته من دوست ندارم الکی توی وبلاگم مطالب به درد نخور بنویسم . ولی اینقدر این چند ماه حال روحی و جسمی ام بد بود که تصمیم گرفتم این مطالب رو بنویسم تا وقتی که در آینده به وبلاگ سر میزنم یادم بیفته چه روزهایی رو پشت سر گذاشتم و باعث و بانیش کیا بودند .

فقط خواستم بگم توی بد دنیایی زندگی میکنیم . ما ایرانی ها طاقت دیدن ی شخصی رو که داره پیشرفت میکنه رو نداریم و همه تلاشمونو میکنیم که هر طور شده اون شخص رو به زمین بزنیم . برای منم کم و بیش این اتفاق افتاد . توی این چند سال اخیر پیشرفت های اقتصادی داشتم . ولی از بس مردم حسود و بی شرف هستند که چشم دیدن آدم رو ندارند . شروع میکنند به غر غر زدن و سنگ اندازی کردن .

البته من خیلی وقته خودمو دست خدا سپردم . نه اینکه هیچ تلاشی نکنم . حداکثر تلاشمو میکنم ولی نتیجه رو واگذار میکنم به خدا . پشتم گرمه به خداست . 

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویی؛ به هر کس بخواهی، حکومت می‌بخشی؛ و از هر کس بخواهی، حکومت را می‌گیری؛ هر کس را بخواهی، عزت می‌دهی؛ و هر که را بخواهی خوار می‌کنی. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزی قادری.

سبک زندگی خود را به دیگران تحمیل نکنیم

+ ۱۳۹۸/۴/۱۲ | ۱۹:۰۴ | machopicho

در چند روز اخیر و به خصوص دیروز اتفاقاتی رخ داد که باعث شد این مقاله رو بنویسم تا هم برای شما توضیح داده باشم و هم این که این اتفاقات رو برای همیشه به یاد داشته باشم .

اول باید بگم که واقعا این درسته که آدم ها وقتی پولدار میشن یا شایدم وقتی احساس کاذب پولدار بودن بهشون دست میده ، رفتار و گفتارشون تغییر پیدا میکنه . حالا ممکنه این برای همه ی آدم ها صادق نباشه ولی برای خیلی ها صادق هست .

موضوع از این قرار هست که یک شخصی میخواد شیوه تفکرات خودش و نحوه زندگی کردنش رو به من تحمیل کنه ! شاید باور نکنید ولی این واقعیه . 

اما من میخوام این موضوع رو روشن کنم . به نظر من هر شخصی یک سری تفکرات و اعتقاداتی داره . مثلا یک عده پول جمع می کنند و علاقه اشون به زمین و خونه خریدن هست . یعنی پول جمع می کنند که زمین و خونه بخرند . یک عده پول جمع می کنند و دنبال جنبه های تجملاتی هستند . یعنی پول جمع می کنند که زر و زیور و ماشین های شاسی بلند و لوازم گرون قیمت بخرند و اون ها رو نمایش بدن . ی عده پولشونو خرج شکمشون می کنند . یعنی هر چی پول جمع می کنند خرج بخور و بخواب و خوشی های موقت و اینجور چیزا می کنند . ی عده پول جمع می کنند که صرفا حساب بانکیشونو پُر کنند . یعنی بالا رفتن صفر های حساب بانکیشون ارضاشون می کنه . ی عده پول جمع می کنند که باهاش برن دنبال تفریحاتشون . برن مسافرت . اینور اونور . خارج کشور . و خیلی موارد دیگه .

به نظر من همه ی این افراد باید به طرز تفکر و سبک زندگی همدیگه احترام بذارند . مثلا یک شخصی که دنبال زر و زیور و ماشین گرون قیمت خریدنه نباید بیاد به کسی که دنبال زمین و خونه خریدنه بگه که : بابا دنیا دو روزه . تو این زمین و ملک و خونه رو میخوای چیکار ؟ پول برای خرج کردنه دیگه . تو باید از این پولت فیض ببری . حالا اگر ده تا خونه و زمین هم داشته باشی ، وقتی نمی تونی ازش فیض ببری چه فایده داره ؟

در جوابش مثلا اون شخص میگه : این زرو زیور و ماشین های گرون قیمت ، توی چشم من ارزش نداره . این چیزا ارزش افزوده نداره و توی چند سال مستعمل و کهنه و قدیمی میشن . من دنبال خونه و زمین هستم که بتونم خونه مستقل خودمو داشته باشم . یا اگر خودم هم فیضشو نبرم ، بچه هام فیضشو ببرند . یا اینکه مثلا الان ی تیکه زمین می خرم که چند سال دیگه که گرون شد به قیمت مناسب بفروشم و از این تجارت سود ببرم و بعدا از پولش فیض ببرم .

با مقایسه این دو دیدگاه می خواستم بگم که هر کسی تفکرات مخصوص خودشو داره و نباید دیدگاه خود را به دیگران تحمیل کنیم .

برخی افراد هستند که پیش خودشون فکر می کنند تنها اون ها هستند که دارای عقل و هوش هستند و مسائل زندگی رو می فهمند و بقیه افراد دارای درک و شعور نیستند . پس وظیفه خودشون می دونند که در نحوه زندگی کردن دیگران دخالت کنند . این افراد باید بدونند که مردم دیگه هم دارای عقل و درک و شعور هستند و خودشون به این مواردی که شما برای قبولوندن نحوه زندگی تون به دیگران میارید ( توجیهاتتون ) اگر نه هزاران بار ، حتما ده ها بار فکر کردند و تحلیل کردند و بررسی کردند و نحوه زندگی کردن شما رو نپسندیدند . بلکه نحوه زندگی کردن خودشونو پسندیدند . 

ی مطلب دیگه این که شرایط و اقتضاء های هر شخصی با شخص دیگه فرق می کنه . مثلا شخصی که دارای درامد ثابت و آینده ای تقریبا تضمین شده هست با شخصی که دارای درامدی ثابت نیست و آینده ای مبهم پیش رو داره ، شرایطشون فرق میکنه . همین باعث میشه که طرز تفکر این دو شخص ، مثل هم نباشه . یعنی کسی که دارای درامد ثابت و مطمئنی نیست ، اگر هم بخواد ، نمی تونه مثل شخصی که دارای درامد ثابت و تضمین شده هست ، زندگی کنه . طبیعتا شخصی که دارای درامد ثابت نیست ، بخشی از پولی رو که در میاره ، پس انداز می کنه برای روز مبادا و نمی تونه مثل اون شخصی که درامد ثابت داره ، اکثر پولشو خرج زندگیش بکنه . در کل میخواستم بگم جبر زمانه روی نحوه زندگی افراد تاثیر گذار هست .

تا اینجاش مشکلی نیست . مشکل من با اون افرادی هست که میخوان نحوه زندگی کردن خودشونو بدون در نظر گرفتن شرایط دیگران ، به دیگران تحمیل کنند .

بیائید باور کنیم که عده ای افراد هستند که نخواسته باشند به شیوه ای که دیگران می اندیشند ، بیاندیشند . مثلا نخواسته باشند ازدواج کنند یا نخواسته باشند ماشین های گران قیمت داشته باشند یا نخواسته باشند اصلا ماشین داشته باشند .

قبلا که دانشجو بودم ، یک درس اختیاری بود که همه ی افراد سال های بالاتر ، این درس رو انتخاب می کردند و اون درس جوری بود که خیلی وقت و انرژی ادم رو می گرفت . مثلا اکثر وقتتو توی خونه باید می گذاشتی که روی کاغذ کالکت نقشه بکشی . من وقتی رسیدم به سالی که باید درس اختیاری می گرفتم ، اکثر بچه های کلاس رفتند اون درس اختیاری که نقشه کشیدن داشت رو انتخاب کردند و جالب اینجا بود که من رو هم می خواستند مجبور کنند که این درس رو بگیرم . مثلا بهم می گفتند این درس درسته که اختیاری هست ولی اگر نگیریش ، آخر کار برای فارغ التحصیلیت مشکل پیش میاد و نمی ذارند فارغ التحصیل بشی ! ولی من بهشون گفتم : مگه این درس اختیاری نیست ؟ گفتند چرا هست . گفتم پس من این درس رو نمی گیرم و به جاش میرم ی درس دیگه رو که این مسخره بازی نقشه کشی رو نداره و نمره بهتری هم میشه ازش گرفت ، برای درس اختیاریم می گیرم . خلاصه ما فارغ التحصیل شدیم و کسی هم نگفت که چرا فلان درس رو نگرفتی .

کلا حرفم اینه که توی زندگی دیگران دخالت نکنید . خود مردم از قبل به همه ی این چیزهایی که شما در قالب نصیحت یا قالب های دیگه میخواهید به زور به خورد دیگران بدهید ، فکر کردند و نظرات شما رو دوست نداشته اند .

بیائید به سبک زندگی یکدیگر احترام بگذاریم و سبک زندگی خود را به دیگران تحمیل نکنیم .

بعد از ظهر حدود ۱۵۰دلار کشیدم بیرون

+ ۱۳۹۷/۵/۲۷ | ۱۷:۰۰ | machopicho

هر موقع وضع اقتصادی مملکت خراب میشه و آمار بیکاری بالا میره ، بخصوص توی دوران تحریم ، سر و کله این شرکت های هرمی پیدا میشه .

هر بار هم به یک شکل و شمایل جدید . تا شناسایی نشن .

چند روز پیش توی مطالب وبلاگ یکی از دوستانی که وبشو دنبال می کردم ، مطلبی رو دیدم که نوشته بود ی سایت پیدا کرده که درامد خیلی زیادی توش داشته و همین بعد از ظهری حدود 150 دلار کشیده بیرون و بعدش هم ی لینک داده که ما هم بریم اونجا و زیرشم برای تحریک ما نوشته : زود باشید عجله کنید تا دیر نشده و شلوغ نشده .

اولین باری که سر و کله این شرکت های هرمی توی ایران پیدا شد ( البته شایدم قبل ترش بوده و من خبر ندارم ) ، حدود 18 سال پیش بود و من دانشجو بودم .

ی بار یکی از دانشجوهایی که قبلا توی دبیرستان همکلاس بودیم و پسر درس خون و عاقلی بود ، وقتی توی محوطه دانشگاه همدیگه رو دیدم ، بهم درباره نحوه کار این شرکت ها توضیح داد . خلاصه شروع کرد به رسم نمودار و هی توضیح می داد که آقا اولش نمیدونم با 50 هزار تومن شروع میکنیم و هر نفر باید زیر مجموعه بگیره و از هر زیر مجموعه اینقدر گیرش میاد و چه و چه و چه . و بعد شروع کرد با ضرب و تقسیم کردن و محاسبه که آقا بعد مثلا سه سال درامدمون مثلا میشه ماهی اینقدر میلیون !

منم همه این محاسبات رو دیدم . به نظر منطقی میومد . ولی بهش گفتم : آخه پسر جان ، تا حالا کجا دیدی که پول مفت بدن به کسی ؟ بهش گفتم : مگه شما توی این مجموعه کار خاصی میکنید ؟ مگه جنسی میخرید و جنسی میفروشید ؟ پس این سودها از کجا میاد ؟ بعد خودم بهش جواب دادم و گفتم : مطمئن باش اخرین نفراتی که عضو این مجموعه میشن ، جزء ضررکار ترین اعضاء هستند .

خلاصه نتونست منو متقاعد کنه که منم عضو شبکه بشم . البته یک مقدار هم دلم میخواست . ولی هر طور بود جلوی حس طمع امو گرفتمو بیخیالش شدم .

چند وقت بعد ، مثلا 6 ماه بعد دوباره دیدمش . بهش گفتم بالاخره چی شد ؟ بهم گفت : دست رو دلم نذار که خونه . گفتم چی شده ؟ گفت : یکی دو ماهی چند هزار تومن به حسابم ریختن و بعدش کلا هیچی . 50 هزار تومنمو خوردن و رفتن !

منم بهش گفتم : دیدی هی حساب کتاب میکردی که اینجور و اونجور ؟ گفت : آره . واقعا گول خوردم .

باب این شرکت های هرمی رو شرکت گلد کوئست توی ایران باز کرد . بعدش با این شرکت برخورد شد و احتمالا تا چند سالی بعد از اون دیگه سر و کله شرکت های هرمی پیدا نبود . تا بعد از چند سال دوباره با اسم و شیوه جدید پیداشون شد .

انواع و اقسام شرط بندی ها و مسابقات تلفنی . مثلا همین مسابقاتی که فرهاد بزله توی شبکه کلیک ست میذاشت . مردمو سر کیسه میکرد . با مخابرات آلمان قراداد بسته بود که به ازای هر تماسی که از ایران به شبکه اش میشه ، چند یورو مثلا گیرش بیاد . مردم بدبخت از همه جا بی خبر هم به امید برنده شدن کامیون و چه و چه و چه ، ساعت های طولانی پشت خط استودیو معطل میشدن و بعدا با قبض های چند میلیون تومنی مخابرات سکته میکردن و به فنا میرفتند .

نمونه تازه دیگه اش ، همین موسسه ثامن الحجج بود . نحوه کارش به این صورت بود که ابتدا افراد میومدن توی این موسسه حساب باز میکردن ( تعداد کم ) . این موسسه بهشون سود حدود 30 درصد می داد . سودی که خیلی بیشتر از بقیه موسسات و بانک ها بود . این موسسه این پول ها رو وام میداد به اشخاص دیگه و یا وام هم نمیداد . اگه وام میداد ، طبعتا کمتر شغلی هست که بیشتر از 30 درصد سود داشته باشه . بنابراین شخص وام گیرنده بدهکار بانک میشد و خونه و ماشینش به تاراج میرفت . بعد میومدن از درصدی از پول این خونه و ماشین به تاراج رفته رو به عنوان سود ، میدادن به شخص باز کننده حساب . بعد این افراد میدیدن که اره واقعا این موسسه داره 30 درصد بهشون سود میده . خیلی خوشحال میشدن و میرفتن باز هم پول جمع میکردن و دیگران رو تشویق میکردن که بیان توی موسسه حساب باز کنن.

شیوه کار به این صورت شد که از پولی که افراد جدید میاوردن ، سود افراد قدیمی رو میدادن .

ولی کافی بود که ی انگولکی توی این مجموعه بکنی تا از هم بپاشه . کافیه فقط ی شایعه ی ورشکستگی راه بندازی . بنابراین همه هجوم میارن که پولشونو پس بگیرن . پس دیگه پولی نیست که سود بدی . بعد بحران جدی تر میشه و افرادی که دیدن این ماه به حسابشون سود نیومده ، جلوی درب های موسسه تظاهرات میکنن . و بعدشم ورشکستگی .

دولت هم با چاپ اسکناس بدون پشتوانه ، اومد پول این افراد رو داد که سر و صداشونو بخوابونه . به قیمت اینکه حدود 5 درصد تورم کشور رو همین کارش برد بالا . یعنی ما ها هم که هیچ نقشی توی این بازی نداشتیم ، آخرش ضررش به ما هم رسید !

خلاصه از انواع و اقسام کلاهبرداری ها بخوام بگم که ی کتاب باید بنویسم .

در این مورد اخیر که گفتم ، بعد از دیدن لینک ، پیش خودم گفتم بذار برم ببینم چه خبره . رفتم اون سایت و دیدم یک بازی خیلی ساده هست .

نحوه کار به این صورت هست که شما یا پول داری یا پول نداری .

اول میری توی سایت ثبت نام میکنی ، بعد هی کلیک میزنی و هی تبلیغ رد میکنی ، به ازای هر کلیک ، 0.1 دلار میره توی اعتبارت .

بعدا که 150 دلار جمع کردی ، میتونی این مبلغ رو مثلا نقد کنی . اما ترفند کار توی همین نقد کردنه . بعد ازتون میپرسه که به چه شیوه ای میخوای نقد کنی ؟ مثلا کارت بانکی ؟ بیت کوین ؟ پیپال ؟

من روش بیت کوین رو انتخاب کردم و شماره بیت کوینمو دادم و دکمه ارسالو زدم . ولی با کمال تعجب دیدم که نوشته برای اولین بار باید 40 نفر رو به سایت جذب کنی . بعد ی لینک بهم داده و گفته این لینک رو برم تو شبکه های اجتماعی و کلا هر جایی که می تونم ، بدم و افراد جدید رو از طریق لینک مخصوص به خودم ، به ثبت نام در سایت تشویق کنم .

بعد نوشته اگر حوصله این کار رو ندارم ، می تونم با دادن حدود 10 دلار ، 100 تا فرد جذب شده رو از دیگر کاربرها بخرم .

خب حالا توضیح میدم که چی میشه : فرض کنید شما 10 دلار رو ندارید . پس میرید توی شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام و همین وبلاگ بیان ، با تبلیغات آب و تاب دار ، مردم رو مجبور میکنید که از طریق لینکی که گذاشتید بیان ثبت نام کنن ( کاری که همین دوست ما کرده ) . ( در واقع این دوست ما اصلا به فکر ما نبوده ، در واقع میخواسته کار خودشو راه بندازه ) .

تا اینجای قضیه رو داشته باشید .

حالا فرض میکنیم شما 10 دلار رو دارید . پس میرید که فرد جذب شده بخرید . توی همون سایت ، لیستی هست که افرادی در ازای مقدار بیت کوین معادل 10 دلار ، بهتون فرد جذب شده میفروشند . من که امتحان نکردم . ولی طی تحقیقاتی که کردم ، متوجه شدم این سایت کلاهبرداریه و بیت کوینی رو که براشون میفرستی ، تا تهشو میخورن .

حالا اگه خودت از طریق لینک خودت ، 40 نفر رو جذب کرده باشی ، بازم برای سایت منفعت داشته . به این طریق که از این 40 نفر ، حتما 4 تا آدم احمق ساده پیدا میشن که بخوان 10 دلار بدن !

حالا من میخوام این شخص رو به خاطر سوء استفاده از وقت گران بهای ما ، آن فالو کنم .

خلاصه دوستان عزیزی که نوشته های من رو میخونید ، گول اینجور چیزا رو نخورید .

خواب های من ( جن قلقلکم داد )

+ ۱۳۹۷/۴/۱۶ | ۱۸:۰۰ | machopicho

من قبلا خواب های تقریبا بدی می دیدم . بچگی امو یادم نمیاد چجور خواب هایی می دیدم .

ولی تو چند سال گذشته خواب هایی که می دیدم بیشتر دو جور بود :

1- تو یک مکان بی انتها داشتم می دویدم و اینقدر می دویدم که پاهام خسته میشد و از خواب می پریدم .

2-تو یک ساختمان بزرگ چند طبقه با فاصله از زمین پرواز میکردم و از بالا نظاره گر مردم بودم که چه کارهایی می کنند .

در یکی دو سال گذشته متوجه شدم که زیاد خواب نمی بینم .

اخیرا هم متوجه شدم که اگر روی دست چپم بخوابم ، خواب نمی بینم و اگر روی دست راستم بخوابم ، حتما خواب می بینم !

ولی در کل از خواب دیدن خوشم نمیاد و میترسم که خواب های ناجور ببینم . بنابراین از وقتی متوجه شدم که اگر روی دست چپ بخوابم ، خواب نمی بینم ، همون سرشب روی دست چپ میخوابم . ولی مشکل اینجاست که اخیرا شب ها که میخوام بخوابم ، روی دست چپ که بخوابم ، خوابم نمیبره . 

بنابراین برای اینکه بتونم بخوابم ، مجبور میشم که علی رغم میل باطنیم ، روی دست راست بخوابم . و جالب اینجاست که حتما هم خواب میبینم . ولی خوشبختانه خواب هایی که تازگی ها میبینم اگر هم خوب نباشند ، بد نیستند .

حالا من میخوام برای خواب هایی که میبینم ، یک صفحه جداگانه درست کنم و خواب هامو توش بنویسم . خدا رو چه دیدی ، شاید بعد ها به دردم خورد یا به درد دیگران خورد . هرچی باشه بهتر از اینه که خواب هامو فراموش کنم .

اما نمی دونم چجوری میشه یک صفحه مستقل برای خواب هام در نظر بگیرم که کنارش ، عنوان خواب هام باشه و با کلیک روی هر عنوان ، لینک بشه به اون خواب مخصوص . در هر حال سعی میکنم یاد بگیرم که چجوری باید این کار رو انجام بدم .


1-تکاور در فیلیپین

2- دختر در ویلا

3- جن قلقلکم داد

درس ، کار ، عشقبازی ، تفریح

+ ۱۳۹۷/۴/۱ | ۱۸:۰۰ | machopicho

ی اتاق داریم که از طریق ی پنجره ای که تا کف اتاق ادامه داره ، به تراس روی حیاط راه داره .

توی اتاق نشسته بودم و پنجره هم باز بود . ی نسیم خنکی وزید و بوی خوش گذشته رو برام آورد .

موقعی که بچه بودیم . همه خاطرات قدیمی رو برام زنده کرد . خاطره مسافرت ها . خاطره شهر های بین راه و ...

الان حدود 29 ساله که دیگه مسافرت نرفتیم .

دلم میخواست موقعی که جوان بودم می رفتم مسافرت . ولی خب قسمت نشده .

یادمه اون موقع ها که دانشگاه می رفتم ، بعد از امتحان های ترم دوم ، رفته بودم دانشگاه که نمره ها رو ببینم ، ی پسره شهرستانی هم اومده بود توی اتاق گروه و داشت با مسئول گروه صحبت می کرد و می گفت :

اگه امسال بتونید کلاس های ترم تابستونه بذارید ، خیلی خوب میشه . من میخوام دوره لیسانسو 3 ساله تموم کنم . حالا اگه سه ساله هم نشد ، دیگه حتما 3.5 ساله تموم کنم .

مسئول گروه که ی ادم تقریبا میانسال بود بهش گفت :

قدر جوونیتو بدون . از من میشنوی ، تو این دوره ای که جوون هستی برو مسافرت . برو گردش . برو اینور اونور . برو تفریح کن . درس و مشق همیشه هست . ولی این دوره ها اگه از دستت بره ، دیگه بر نمیگرده .

حالا چه 4 ساله بخونی و چه 3 ساله ، بر فرض که یک سال زودتر بری سر کار و یک سال زودتر بازنشسته بشی . آخرش که چی ؟

منم داشتم صحبت این دو نفر رو میشنیدم . و من هم اون دوره ها فکر میکردم که دانشگاه باید کلاس های ترم تابستونه بذاره تا بچه ها زودتر فارغ التحصیل بشن .

من پیش خودم گفتم : این مسئول گروه هم داره منافع دانشگاه رو در نظر میگیره و میخواد بچه ها بیشتر تو دانشگاه بمونن تا بیشتر پول گیر دانشگاه بیاد .

ولی بعد ها که فارغ التحصیل شدم و چند سالی گذشت ، تازه حرف اون مسئول گروه رو درک کردم  .

واقعا دوران جوونی دورانی هست که باید قدرشو دونست .

به نظر من دوره جوونی رو باید اینطوری گذروند که اونو به چهار بخش تقسیم کرد و حتما همه بخش ها رو انجام داد .

اول بگم که به نظر من کی جوونه .

به نظر من سن جوونی از 18 سالگی شروع میشه تا 32 سالگی . تو این دوران واقعا ادم هم قدرت بدنی بالایی داره و سر زنده و با نشاطه . هم از لحاظ عقلی و روانی شرایط خوبی داره .

چهار بخشی که گفتم اینا باید باشه :

1- درس خوندن : بر کسی پوشیده نیست که هر چقدر سن ادم بالاتر بره ، از لحاظ شرایط ذهنی ، ادم حافظه و قدرت تحلیلش پایین تر میاد . به نظر من حداکثر سن درس خوندن حول و حوش 32 تا 34 سالگیه . بعد از اون درس خوندن خیلی سخت میشه و بازده مفید نداره . ی چیزی رو که مثلا تو سن 20 سالگی با دو بار تکرار کردن حفظ میشدی ، تو سن 35 سالگی باید 10 بار تکرار کنی تا تقریبا حفظ بشی و ممکنه زود هم دوباره از یادت بره .

بنابراین اگر قصد ادامه تحصیل و این صحبتا دارید ، حتما این موضوع رو مد نظر قرار بدید .

2- کار کردن : دوره جوونی دوره ای هست که زیر بنای اقتصادی خودتونو میتونید بسازید . یعنی این دوران یه مثابه یک ستونی هست که می تونید موفقیت های اقتصادی آینده اتون رو بر اساس اون شکل بدید .

یادم میاد اون موقع ها که تازه شروع به کار کردن کرده بودم ، مثلا اون موقع ها حقوق 200 تومن بود . من مثلا کل پولی که جمع کرده بودم میشد 600 تومن .

یکی از بچه هایی که اونم تقریبا همزمان با من کار میکرد ، ازم پرسید چقدر پول داری ؟ منم گفتم 600 تومن . گفت : اوه . چطور اینقدر جمع کردی ؟ گفتم : چون خرج نکردم .

خود اون پسره اهل رفیق و رفیق بازی بودش و هر چی در میاورد ، خرج میکرد .

هفت هشت سال بعد دوباره جایی کار میکردم که اون پسره هم برای اینکه به برادرش که برای ما کار میکرد ، سر بزنه ، اومده بود محل کارگاه . خلاصه بعد از حال و احوالپرسی ، بعدا از خود برادرش شنیدم که معتاد شده و هیچی پول هم نداره .

حالا منظورم اینه که اوایلی که ادم شروع به کار میکنه ، درامدش کمه . ولی کم کم اگر خوب بفهمه که چیکار کنه و قناعت پیشه کنه ، کم کم درامدشم زیاد میشه .

کلا اینو در نظر بگیرید که کارهای جسمانی رو تا 35 سالگی بیشتر نمیشه انجام داد . دیگه بدن کشش نداره . از اون به بعدش باید از نونی که تو ایام جوونی برای خودتون پختید بخورید . یعنی از موقعیت های اقتصادی که قبلا ساختید استفاده کنید .

مبادا که دوران جوونی رو به بطالت بگذرونید و بیکار بچرخید .

3- عشقبازی کردن : آخ که چه کیفی داشت موقعی که ادم مثلا 20 سالش باشه ، توی ساحل دست دوست دخترشو بگیره تو دستش و قدم زنان با هم صحبت کنن و وقت بگذرونند .

دوره جوونی دوره فوران احساسات و عشق ادم هست . حتما توصیه میکنم لذت کافی از این دوران ببرید . برید یکیو پیدا کنید و باهاش وقت بگذرونید . البته این دوره مواظبت هایی هم میخواد که باید پدرو مادر به ادم کمک کنن تا این دوران به سلامت طی بشه .

به اونایی که مثل خودم همش سرشون تو دفتر و دستک و کتابه توصیه میکنم ، سرتونو از توی کتاب بیارید بیرون ! به اطراف خودتون نگاه کنید ! به صدای قلبتون گوش کنید . ببینید برای کی میتپه ؟

4- تفریح کردن : همیشه تفریح کنید . حتی تفریح های کوچک .

اگر امکانش هست هر سال برید مسافرت . مشهد . شمال . جنوب . همه جای ایرانو برید ببینید . مسافرت توی دوره جوونی ی حس و حال دیگه ای داره . وقتی ادم جوون باشه ، خودش میتونه روی پای خودش راه بره و از کوه و دشت و دمن بالا بره خیلی لذت بخشه .

به نظر من مسافرت به همراه اقوام خیلی شیرین تره . برای بچه ها که شیرین تره . با پسر عمو ها و پسر دایی و ... مسافرت کردن لذت بخشه . باهاشون بازی میکنید .

مسافرت تنهایی کیف نمیده .

به نظر من حتی اونایی که پول کافی برای مسافرت ندارن ، اگه خوب دقت کنن و خرج های اضافی زندگیشونو حذف کنن ، حتما پول مسافرت ازش در میاد .

اگه از من میپرسید ، میگم همه این چهار تا رو همزمان با هم توی دوره جوونیتون انجام بدین تا لذت ببرید و خسارت دیده نباشید .

خلاصه این که خوش باشید  . دنیا دو روز بیشتر نیست . چشم به هم بزنید می بینید که پیر شدید و دیگه کاری از دستتون برنمیاد .

منم امیدوارم امسال ی مسافرتی بریم . دیگه از دست بتن و فولاد و آسفالت و صدای ماشین خسته شدیم .

چقدر خوبه که ادم بره مسافرت و صدای عبور آب از رودخونه رو بشنوه و همراه آب از صخره ها بیاد پایین . از توی رودخونه رد بشه بره اونور .

خیلی دلم هوای مسافرت کرده !

بازیهای جام جهانی فوتبال 2018 روسیه را با کیفیت HD و بدون سانسور تماشا کنید

+ ۱۳۹۷/۳/۲۴ | ۱۹:۴۳ | machopicho

شبکه TV_Varzish که از کشور تاجیکستان پخش میشود ، بازیهای جام جهانی فوتبال 2018 روسیه را با کیفیت HD پخش میکند.

این شبکه کد شده است که با مشخصات زیر میتوانید کد را وارد کنید و به صورت رایگان به تماشای فوتبال ها بپردازید :

TV_Varzish  روی ماهواره یاهست : فرکانس 11785 سیمبل ریت 27500 جهت افقی ( H ) 

کد بیس این شبکه : 

12340000ABCD0000

می باشد .

اینم آموزش نحوه کد بیس دادن در رسیورهای استارمکس . برای بقیه رسیورها هم مشابه همینه دیگه :

https://www.youtube.com/watch?v=eiy_XgLVBM4

خوبیش اینه که زبانش پارسی هست و به لهجه تاجیکی که اگه خوب گوش بدی متوجه میشی .

صدای ورزشگاه رو قطع نمیکنن .

وقایع و اتفاقات قبل از شروع بازی و در حین بازی و در وقت استراحت و در رختکن رو بر خلاف تلویزیون خودمون نشون میده و سانسور نمی کنه .

مصاحبه ها و وقایع بعد از پایان بازی رو هم نشون میده به موقع .

کلی تبلیغ های مزخرف صدا و سیما رو هم نباید ببینیم .


پارازیت شکن

+ ۱۳۹۷/۲/۲۷ | ۱۷:۳۰ | machopicho

از حدودا یک ماه پیش ، متوجه شدم بدون اینکه باد و بارونی چیزی بیاد ، بعضی شبکه های ماهواره ای ، خط خطی میشن و دیگه نمیشه تماشاشون کرد .

هی میرفتم رو پشت بام ، آنتن رو دستکاری میکردم تا بلکه خوب بشه . ولی آخر سر با تحمل مشقات فراوان ، ناامیدانه ، دست خالی برمیگشتم و از این که نتونستم برنامه مورد علاقه ام رو ببینم عصبانی بودم و پیش خودم تصور میکردم مثلا این قسمت سریال چی شده .

بعدا تعداد کانال هایی که اینجوری خط خطی میشدن ، بیشتر شد . بازم نمیتونستم علت رو بفهمم .

تا اینکه این خط خطی ها اومد روی شبکه " رادیو جوان " . دقیقا یک ساعت قبل از شروع برنامه " چند شنبه با سینا " تا یک ساعت بعد از آن .

اینجا بود که فهمیدم با پدیده " پارازیت " مواجه شده ایم .

باورم نمیشد که تو یزد پارازیت داشته باشیم و اونم تو محله کم جمعیت و خلوت ما .

همانطور که میدونید امواج پارازیت روی مغز اثر میگذاره . روی بقیه اندام ها هم اثر داره . و روی جنین .

آقایی که میایی سوئیچ ارسال امواج رو میزنی ! داداش ! جون اون سبیل از بنا گوش درفته ات ! نکن داداش . نکن جون مادرت . بذار سالم بمونیم . 

آخه با این وضع و اوضاع دلار ، چند سال دیگه که پیر شدیم و سرطان گرفتیم ، پول دوا درمونمونو چجوری جور کنیم عزیز ؟

با فیلتر شدن تلگرام ، با پدیده ی کندی سرعت اینترنت و از کار افتادن فیلترشکن ها مواجه شدیم !

حالا هی میاییم از اینور اونور فیلتر شکن دانلود میکنیم .

اینو دانلود میکنیم ، میبینیم دو روز کار کرد . بعدش از کار افتاد . دوباره میریم سراغ اون یکی . 

خلاصه کارمون شده پیدا کردن فیلتر شکن .

مثل بازی دزد و پلیس شده . هی ما فیلتر شکن جور میکنیم . هی میان فیلتر شکن ما رو میشکنن !

هی خدا !

راستی کسی میدونه " پارازیت شکن " اختراع شده یا نه ؟؟؟

استریمر

+ ۱۳۹۷/۲/۱۱ | ۱۸:۳۰ | machopicho

تقریبا اواخر سال گذشته بود که درباره مطلبی جستجو می کردم که سر و کارم افتاد به سایت آپارات . قبلا اونجا عضو بودم و چند تا ویدئو هم توی کانالم داشتم .

بعد متوجه شدم که سایت آپارات بخش ویدئوهای زنده رو به فعالیت هاش اضافه کرده . با خودم گفتم برم ببینم چه خبره .

چند تا ویدئوهای زنده اول صفحه ، گیمرها بودن . چند تا هم سخنرانی و تلویزیون ناسا و چند تا آخری هم لایوهای مذهبی بودن .

تو یکی از لایوهای گیمرها رفتم . یارو بازی می کنه و بقیه هم میشینن نگاه میکنن و اگر سوالی دارن میپرسن و اون شخص جواب میده .

از اوایل امسال ناگهان این استریمرها به طرز باورنکردنی تعدادشون زیاد شد .

حالا دیگه تعداد گیمرها زیاد شده بود . دخترها هم دل و جرات پیدا کرده بودن و لایو گذاشته بودند .

دوباره به لایو همون گیمره که قبل از عید رفته بودم ، رفتم . ایندفعه شاکی بود که چرا بیننده هاش با ورود استریمرهای جدید ، کم شده !

واقعا برام جالبه که این آدمیزاد چجوری میخواد مورد توجه دیگران قرار بگیره !

بعد کم کم توی استریم ها ، آیکون جدیدی اضافه شد به نام " دونیت " یا همون حمایت مالی . یعنی موقعی که داری لایو اون شخص رو میبینی ، میتونی مبلغی رو به اون شخص هدیه بدی .

حالا من با همه ی مطالب بالا مشکلی ندارم . ولی مشکل از جایی شروع میشه که دیگه شورشو در آوردن .

دختره میاد لایو میذاره ، تقریبا بی حجابه . و چون دختر هست و ما ایرانی ها ندید بدید هستیم ، هجوم میاریم به لایوش . و باز مثل همیشه شروع میکنیم به قربون صدقه اش رفتن ، از لیوان روی میزش که باهاش آب میخوره تا کاسه توالتی که توش میشاشه !

تو استریم یکی از این دخترا ، دیدم نوشته آخرین مبلغ حمایت مالی ، 500000 تومن . بعدا متوجه شدم که استریمرها برای جلب توجه دیگران ، از یک امکان زرین پال به نام سه شنبه های طلایی زرین پال ، استفاده میکنن . ظاهرا سه شنبه ها هر تراکنشی انجام بشه ، زرین پال ازش کارمزد برنمی داره . این اشخاص برای اینکه نشون بدن چقدر حامی مالی دارن و مردم رو تشویق به پرداخت پول بکنن ، میان خودشون به حساب زرین پال خودشون توی سه شنبه ها پول زیادی  واریز میکنن و به نوعی تقلب میکنن !

حدودا یک هفته پیش ، دو نفر در قالب یک گفتگو در یکی از کافه های تهران ، چند تا استریمر رو دعوت کرده بودن تا باهاشون مصاحبه کنن . حالا از طرز حرف زدن خاص یکی از مصاحبه کننده ها ( اون پیراهن چهارخانه به نام محسن ) که به طرز وحشتناکی زشت بود بگذریم ،اون کنار دستیش به طور واضح میگه که ما اومدیم که استریمرها رو مسخره کنیم و اینها یکی از استریمرها به نام آروین رو دعوت کردن که باهاش مصاحبه کنن . این شخص رو دقیقا میتونیم یک میمون خطاب کنیم . واقعا با لب و لوچه اش و چهره اش یک میمون بازی درآورد که نگو و چنان ازش تکریم شد که انگار کار مهمی کرده و استریمر را یک شغل معرفی کرد !

 نفر دوم هم ی دختر لوس بود به نام نیلوفر ( معروف به نیلوف ) . آنچنان به میز مصاحبه دعوتش کردن که انگاری قهرمان ملی بوده و مدال طلای المپیک گرفته ! این خانم بدحجاب چنان مغرور هست که خیال میکنه چون استریم میکنه ، همه عالم و آدم میشناسنش . اونم از وضع لبش که به اصطلاح piercing کرده و حلقه تو لبش کاشته !

از قضا معلوم شد که محسن فامیل نیلوفره و همچنین نیلوفر نامزد محسنه !

 

اینم از قسمتی از فیلم این مصاحبه :

                                             

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 20 ثانیه

 

 

اخیرا هم عده ای برای جذب بیننده ، شروع کردن به قرعه کشی جوایز ! یعنی یارو استریم گذاشته ، توش نوشته : هر کی میخواد تو قرعه کشی ساعت فلان شرکت داده بشه ، بیاد عضو گروه تلگرامی ما بشه !

جوری که میگن ، چند نفر هم دیگه زده بودن به سیم آخر . میگن یکی فیلم مستهجن تو استریمش پخش کرده . ی نفر دیگه هم میگن موقع دستشویی کردن ، از خودش استریم گذاشته تا ملت ببینن چجوری دستشویی می کنه ! ( زبونم لال ، میگن اون چیزایی هم که از ماتحتش خارج میشده قابل دیدن بوده ) .

 

اما از بین همه ی اینها ، یک استریمر توجه منو به خودش جلب کرد .

 

یک پسر 22 ساله با مو و ریش بلند به نام " حسین رضانیامعلم " که منم اولش فکر میکردم که شغلش معلمی هست . ولی معلم جزء فامیلیش هست .

سبک استریم این شخص با بقیه متفاوته . بعنی استریمش راجع به کار و زندگیش هست . و جالب اینجاست که استریمش 24 ساعته لایو است . حتی موقعی که خوابه !

خلاصه اینکه من از استریم این شخص خوشم اومد . چون خاکیه . خودمونیه . مثل بقیه جلوی وبکم ، پز ثروت و مال و املاکشو نمیده . دختر نیست که به خاطر دختر بودنش مردم بیان استریمشو نگاه کنن . 

واقعا پسر باحالیه . ی بار بازی جرات حقیقت گذاشته بود و ی نفر ازش خواست که پشتک وارو بزنه . اونم سعی کرد این کار رو بکنه .

خلاصه به نظر من تنها استریم سرگرم کننده ، همینه .

 

نیازمندان بیمارستانی یا کلاهبرداران حرفه ای

+ ۱۳۹۷/۲/۶ | ۱۸:۰۲ | machopicho

تقریبا سه چهار سالی میشه که یک پدیده ای تو یزد راه افتاده که عده ای افراد از استان های جنوبی مثل بندر عباس و بوشهر و جنوب کرمان ، راه میفتن میان یزد و دور و بر بیمارستان های یزد مثل بیمارستان افشار ، فرخی ، مادر ، مرتاض ، مجیبیان ، پرسه میزنن . این افراد بصورت باندی عمل میکنن .

هر باند متشکل از دو نفره . یک پسر حدودا از 18 تا 30 ساله و یک خانوم چادری تقریبا میانسال حدودا 50 تا 60 ساله .

شیوه کار این افراد به این صورته که این افراد وقتی یک نفر آدمو که لباس درست حسابی پوشیده و کیف دستش باشه میبینند ، اون پسره بهش میگه : آقا زاده ، ببخشید مزاحم میشم ، این مادر مریضه . اومدیم اینجا دکتر . اینم نسخه ایه که دکتر نوشته . ( ی نسخه نشون میدن که مهر ی دکتر هم پاشه ) ، خلاصه گرفتار شدیم و هر چقدر که میتونی بهش کمک کن ( خود خانومه هیچ کلمه ای حرف نمیزنه ) .

اولین بار که من به این مورد برخوردم ، حدودا 3 سال پیش بود ، ی پسره که قد کوتاه داشت و ی شال سبز انداخته بود گردنش و ی پالتوی بلند پوشیده بود . اولین بار بهش گفتم چیزی ندارم من . چند وقت بعد دوباره همون پسره رو ایندفعه نزدیک بیمارستان افشار دیدم . دوباره چند وقت بعدش نزدیک امامزاده سید جعفر محمد دیدمش . دیگه یقین پیدا کرده بودم که کلاهبرداره . 

توی این سه سال ، نه تنها این پدیده کم نشده ، بلکه روز به روز زیادتر هم شده .

الان جوری هست که تو هر خیابونی که بری ، و توی پیاده رو قدم بزنی ، تقریبا به احتمال 80 درصد به یک باند از این افراد برخورد میکنی .

روی مخ هستند . مثلا ی بار توی یک روز ، سه تا باندشون جلوی منو گرفته بودن . آخرش عصبانی شدم ، به یکیشون گفتم : همین جا وایسا من به پلیس 110 زنگ بزنم بیان ببینن واقعا شما مستحق دریافت کمکی یا اینکه کلاهبرداری . دیدم یارو رنگ و روش پرید و سرخ و سیاه شد . بعدش گفت : خیلی خوب بیخیال . برو .

خلاصه خواستم این مورد رو خدمت همشهریان یزدی عرض کنم که گول اینجور کلاهبردارها رو نخورن .

هر کسی گرفتار و بدهی داشته باشه ، شما به کمیته امداد ارجاعش بدین . خود کمیته میدونه چجوری راجع بهشون تحقیق بکنه و اگه مستحق کمک باشن در حد امکاناتشون بهشون کمک میکنن . پس دیگه نیازی نیست که دور شهر بچرخن و از مردم کمک بخوان .

بادِ سرخ

+ ۱۳۹۷/۱/۲۷ | ۱۶:۳۳ | machopicho

چند دقیقه پیش ( ساعت 16:17 ) داشتم چرت بعد از ظهریمو میزدم که یک دفعه ای صدای غرش بادو شنیدم .

از خواب پریدم دیدم آسمون مثل شب شده . با اینکه باید الان خورشید تو آسمون باشه و روشن باشه .

متوجه شدم که طوفان سرخ شده .

یعنی ماسه بادی های خیلی ریز معلق توی هوا که رنگ هوا رو سرخ میکنه .

قدیما یادمه خدا بیامرز مامان بزرگم می گفت : هر وقت دیدی باد سرخ اومد و آسمون قرمز شد ، بدون خون ناحقی ریخته شده !

خدا رفتگان ما و همه رو بیا مرزه .

اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
about us

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر کجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج میابد .
Apollo ( به فارسی : آپولون ) ، یکی از سرشناس ترین خدایان یونان باستان است . خداوند ذوق و هنر ، نور و روشنایی ، غیبگویی و خدای موسیقی .