پارازیت شکن

+ ۱۳۹۷/۲/۲۷ | ۱۷:۳۰ | machopicho

از حدودا یک ماه پیش ، متوجه شدم بدون اینکه باد و بارونی چیزی بیاد ، بعضی شبکه های ماهواره ای ، خط خطی میشن و دیگه نمیشه تماشاشون کرد .

هی میرفتم رو پشت بام ، آنتن رو دستکاری میکردم تا بلکه خوب بشه . ولی آخر سر با تحمل مشقات فراوان ، ناامیدانه ، دست خالی برمیگشتم و از این که نتونستم برنامه مورد علاقه ام رو ببینم عصبانی بودم و پیش خودم تصور میکردم مثلا این قسمت سریال چی شده .

بعدا تعداد کانال هایی که اینجوری خط خطی میشدن ، بیشتر شد . بازم نمیتونستم علت رو بفهمم .

تا اینکه این خط خطی ها اومد روی شبکه " رادیو جوان " . دقیقا یک ساعت قبل از شروع برنامه " چند شنبه با سینا " تا یک ساعت بعد از آن .

اینجا بود که فهمیدم با پدیده " پارازیت " مواجه شده ایم .

باورم نمیشد که تو یزد پارازیت داشته باشیم و اونم تو محله کم جمعیت و خلوت ما .

همانطور که میدونید امواج پارازیت روی مغز اثر میگذاره . روی بقیه اندام ها هم اثر داره . و روی جنین .

آقایی که میایی سوئیچ ارسال امواج رو میزنی ! داداش ! جون اون سبیل از بنا گوش درفته ات ! نکن داداش . نکن جون مادرت . بذار سالم بمونیم . 

آخه با این وضع و اوضاع دلار ، چند سال دیگه که پیر شدیم و سرطان گرفتیم ، پول دوا درمونمونو چجوری جور کنیم عزیز ؟

با فیلتر شدن تلگرام ، با پدیده ی کندی سرعت اینترنت و از کار افتادن فیلترشکن ها مواجه شدیم !

حالا هی میاییم از اینور اونور فیلتر شکن دانلود میکنیم .

اینو دانلود میکنیم ، میبینیم دو روز کار کرد . بعدش از کار افتاد . دوباره میریم سراغ اون یکی . 

خلاصه کارمون شده پیدا کردن فیلتر شکن .

مثل بازی دزد و پلیس شده . هی ما فیلتر شکن جور میکنیم . هی میان فیلتر شکن ما رو میشکنن !

هی خدا !

راستی کسی میدونه " پارازیت شکن " اختراع شده یا نه ؟؟؟

استریمر

+ ۱۳۹۷/۲/۱۱ | ۱۸:۳۰ | machopicho

تقریبا اواخر سال گذشته بود که درباره مطلبی جستجو می کردم که سر و کارم افتاد به سایت آپارات . قبلا اونجا عضو بودم و چند تا ویدئو هم توی کانالم داشتم .

بعد متوجه شدم که سایت آپارات بخش ویدئوهای زنده رو به فعالیت هاش اضافه کرده . با خودم گفتم برم ببینم چه خبره .

چند تا ویدئوهای زنده اول صفحه ، گیمرها بودن . چند تا هم سخنرانی و تلویزیون ناسا و چند تا آخری هم لایوهای مذهبی بودن .

تو یکی از لایوهای گیمرها رفتم . یارو بازی می کنه و بقیه هم میشینن نگاه میکنن و اگر سوالی دارن میپرسن و اون شخص جواب میده .

از اوایل امسال ناگهان این استریمرها به طرز باورنکردنی تعدادشون زیاد شد .

حالا دیگه تعداد گیمرها زیاد شده بود . دخترها هم دل و جرات پیدا کرده بودن و لایو گذاشته بودند .

دوباره به لایو همون گیمره که قبل از عید رفته بودم ، رفتم . ایندفعه شاکی بود که چرا بیننده هاش با ورود استریمرهای جدید ، کم شده !

واقعا برام جالبه که این آدمیزاد چجوری میخواد مورد توجه دیگران قرار بگیره !

بعد کم کم توی استریم ها ، آیکون جدیدی اضافه شد به نام " دونیت " یا همون حمایت مالی . یعنی موقعی که داری لایو اون شخص رو میبینی ، میتونی مبلغی رو به اون شخص هدیه بدی .

حالا من با همه ی مطالب بالا مشکلی ندارم . ولی مشکل از جایی شروع میشه که دیگه شورشو در آوردن .

دختره میاد لایو میذاره ، تقریبا بی حجابه . و چون دختر هست و ما ایرانی ها ندید بدید هستیم ، هجوم میاریم به لایوش . و باز مثل همیشه شروع میکنیم به قربون صدقه اش رفتن ، از لیوان روی میزش که باهاش آب میخوره تا کاسه توالتی که توش میشاشه !

تو استریم یکی از این دخترا ، دیدم نوشته آخرین مبلغ حمایت مالی ، 500000 تومن . بعدا متوجه شدم که استریمرها برای جلب توجه دیگران ، از یک امکان زرین پال به نام سه شنبه های طلایی زرین پال ، استفاده میکنن . ظاهرا سه شنبه ها هر تراکنشی انجام بشه ، زرین پال ازش کارمزد برنمی داره . این اشخاص برای اینکه نشون بدن چقدر حامی مالی دارن و مردم رو تشویق به پرداخت پول بکنن ، میان خودشون به حساب زرین پال خودشون توی سه شنبه ها پول زیادی  واریز میکنن و به نوعی تقلب میکنن !

حدودا یک هفته پیش ، دو نفر در قالب یک گفتگو در یکی از کافه های تهران ، چند تا استریمر رو دعوت کرده بودن تا باهاشون مصاحبه کنن . حالا از طرز حرف زدن خاص یکی از مصاحبه کننده ها ( اون پیراهن چهارخانه به نام محسن ) که به طرز وحشتناکی زشت بود بگذریم ،اون کنار دستیش به طور واضح میگه که ما اومدیم که استریمرها رو مسخره کنیم و اینها یکی از استریمرها به نام آروین رو دعوت کردن که باهاش مصاحبه کنن . این شخص رو دقیقا میتونیم یک میمون خطاب کنیم . واقعا با لب و لوچه اش و چهره اش یک میمون بازی درآورد که نگو و چنان ازش تکریم شد که انگار کار مهمی کرده و استریمر را یک شغل معرفی کرد !

 نفر دوم هم ی دختر لوس بود به نام نیلوفر ( معروف به نیلوف ) . آنچنان به میز مصاحبه دعوتش کردن که انگاری قهرمان ملی بوده و مدال طلای المپیک گرفته ! این خانم بدحجاب چنان مغرور هست که خیال میکنه چون استریم میکنه ، همه عالم و آدم میشناسنش . اونم از وضع لبش که به اصطلاح piercing کرده و حلقه تو لبش کاشته !

از قضا معلوم شد که محسن فامیل نیلوفره و همچنین نیلوفر نامزد محسنه !

 

اینم از قسمتی از فیلم این مصاحبه :

                                             

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 20 ثانیه

 

 

اخیرا هم عده ای برای جذب بیننده ، شروع کردن به قرعه کشی جوایز ! یعنی یارو استریم گذاشته ، توش نوشته : هر کی میخواد تو قرعه کشی ساعت فلان شرکت داده بشه ، بیاد عضو گروه تلگرامی ما بشه !

جوری که میگن ، چند نفر هم دیگه زده بودن به سیم آخر . میگن یکی فیلم مستهجن تو استریمش پخش کرده . ی نفر دیگه هم میگن موقع دستشویی کردن ، از خودش استریم گذاشته تا ملت ببینن چجوری دستشویی می کنه ! ( زبونم لال ، میگن اون چیزایی هم که از ماتحتش خارج میشده قابل دیدن بوده ) .

 

اما از بین همه ی اینها ، یک استریمر توجه منو به خودش جلب کرد .

 

یک پسر 22 ساله با مو و ریش بلند به نام " حسین رضانیامعلم " که منم اولش فکر میکردم که شغلش معلمی هست . ولی معلم جزء فامیلیش هست .

سبک استریم این شخص با بقیه متفاوته . بعنی استریمش راجع به کار و زندگیش هست . و جالب اینجاست که استریمش 24 ساعته لایو است . حتی موقعی که خوابه !

خلاصه اینکه من از استریم این شخص خوشم اومد . چون خاکیه . خودمونیه . مثل بقیه جلوی وبکم ، پز ثروت و مال و املاکشو نمیده . دختر نیست که به خاطر دختر بودنش مردم بیان استریمشو نگاه کنن . 

واقعا پسر باحالیه . ی بار بازی جرات حقیقت گذاشته بود و ی نفر ازش خواست که پشتک وارو بزنه . اونم سعی کرد این کار رو بکنه .

خلاصه به نظر من تنها استریم سرگرم کننده ، همینه .

 

نیازمندان بیمارستانی یا کلاهبرداران حرفه ای

+ ۱۳۹۷/۲/۶ | ۱۸:۰۲ | machopicho

تقریبا سه چهار سالی میشه که یک پدیده ای تو یزد راه افتاده که عده ای افراد از استان های جنوبی مثل بندر عباس و بوشهر و جنوب کرمان ، راه میفتن میان یزد و دور و بر بیمارستان های یزد مثل بیمارستان افشار ، فرخی ، مادر ، مرتاض ، مجیبیان ، پرسه میزنن . این افراد بصورت باندی عمل میکنن .

هر باند متشکل از دو نفره . یک پسر حدودا از 18 تا 30 ساله و یک خانوم چادری تقریبا میانسال حدودا 50 تا 60 ساله .

شیوه کار این افراد به این صورته که این افراد وقتی یک نفر آدمو که لباس درست حسابی پوشیده و کیف دستش باشه میبینند ، اون پسره بهش میگه : آقا زاده ، ببخشید مزاحم میشم ، این مادر مریضه . اومدیم اینجا دکتر . اینم نسخه ایه که دکتر نوشته . ( ی نسخه نشون میدن که مهر ی دکتر هم پاشه ) ، خلاصه گرفتار شدیم و هر چقدر که میتونی بهش کمک کن ( خود خانومه هیچ کلمه ای حرف نمیزنه ) .

اولین بار که من به این مورد برخوردم ، حدودا 3 سال پیش بود ، ی پسره که قد کوتاه داشت و ی شال سبز انداخته بود گردنش و ی پالتوی بلند پوشیده بود . اولین بار بهش گفتم چیزی ندارم من . چند وقت بعد دوباره همون پسره رو ایندفعه نزدیک بیمارستان افشار دیدم . دوباره چند وقت بعدش نزدیک امامزاده سید جعفر محمد دیدمش . دیگه یقین پیدا کرده بودم که کلاهبرداره . 

توی این سه سال ، نه تنها این پدیده کم نشده ، بلکه روز به روز زیادتر هم شده .

الان جوری هست که تو هر خیابونی که بری ، و توی پیاده رو قدم بزنی ، تقریبا به احتمال 80 درصد به یک باند از این افراد برخورد میکنی .

روی مخ هستند . مثلا ی بار توی یک روز ، سه تا باندشون جلوی منو گرفته بودن . آخرش عصبانی شدم ، به یکیشون گفتم : همین جا وایسا من به پلیس 110 زنگ بزنم بیان ببینن واقعا شما مستحق دریافت کمکی یا اینکه کلاهبرداری . دیدم یارو رنگ و روش پرید و سرخ و سیاه شد . بعدش گفت : خیلی خوب بیخیال . برو .

خلاصه خواستم این مورد رو خدمت همشهریان یزدی عرض کنم که گول اینجور کلاهبردارها رو نخورن .

هر کسی گرفتار و بدهی داشته باشه ، شما به کمیته امداد ارجاعش بدین . خود کمیته میدونه چجوری راجع بهشون تحقیق بکنه و اگه مستحق کمک باشن در حد امکاناتشون بهشون کمک میکنن . پس دیگه نیازی نیست که دور شهر بچرخن و از مردم کمک بخوان .

بادِ سرخ

+ ۱۳۹۷/۱/۲۷ | ۱۶:۳۳ | machopicho

چند دقیقه پیش ( ساعت 16:17 ) داشتم چرت بعد از ظهریمو میزدم که یک دفعه ای صدای غرش بادو شنیدم .

از خواب پریدم دیدم آسمون مثل شب شده . با اینکه باید الان خورشید تو آسمون باشه و روشن باشه .

متوجه شدم که طوفان سرخ شده .

یعنی ماسه بادی های خیلی ریز معلق توی هوا که رنگ هوا رو سرخ میکنه .

قدیما یادمه خدا بیامرز مامان بزرگم می گفت : هر وقت دیدی باد سرخ اومد و آسمون قرمز شد ، بدون خون ناحقی ریخته شده !

خدا رفتگان ما و همه رو بیا مرزه .

دست پیش گرفته که پس نیفته

+ ۱۳۹۷/۱/۲۳ | ۱۸:۰۰ | machopicho

چند وقت پیشتر ی ساختمونی رو داده بودم برای اجاره . چند روز پیش رفتم برای گرفتن طلب باقیمانده اجاره .

دیدم طرف پای پیر و پیغمبر رو کشیده وسط که منو از گرفتن حقم منصرف کنه . گفتم این مطالب رو هم برای شما بنویسم .

یک سری افراد به حساب خودشون زرنگ و تو دستگاه دولت و نظام رفته و به حساب خودشون گرگ بارون دیده هستند که فکر میکنند تو زبون ریختن مهارت خاصی دارن و میتونند سر همه رو شیره بمالند . غافل از اینکه سر من یکی رو به سختی میشه شیره مالید.

این افراد معمولا برای اینکه طرف حسابشونو از گرفتن حقش منصرف کنن به انواع روش ها رو میارند و دست پیش میگیرن که پس نیفتن .

اگه دقت کرده باشید ، بیشتر پست های من راجع به تجربیات زندگی هست و تهش جوری هست که به شما نصیحت هایی میکنه .

حالا من میخوام تا جایی که امکان داره ، همه ی این روش ها رو برشمارم و دلیل غیر منطقی بودن حرفهاشونو براتون بگم تا گولشونو نخورید:

1- روش چرب زبونی : این افراد معمولا در ابتدا شروع میکنن به چرب زبونی و مدح کردن شما . مثلا میگن به به شما چه آدم خوبی هستی و پدرت هم خوب بوده و اینجور و اونجور . این حرف ها رو با روی خندان به شما میزنند . یعنی در ابتدا قصد دارند شما رو توی رودربایستی قرار بدن . گاهی اوقات هم با یک لطف کوچک ، میخوان از همه ی طلبتون که صدها برابر اون لطفشون هست ، گذشت کنید .

مثلا ممکنه ی روز توی راه ببینندتون و ازتون بخوان که سوار ماشینشون بشید و شما رو به مقصدتون برسونند . یا ی همچین چیزایی.

راه کار شما باید این باشه که شما در مقابل خنده ی این افراد ، بصورت عادی برخورد کنید و شما روی خودتون رو خندان نکنید . تا جایی که میشه از گرفتن هدیه و چیزهایی که باعث رودربایستی شما میشه ، پرهیز کنید .

2-روش خودزنی : این افراد اگر از راه بالا نتونستن شما رو از گرفتن حقتون منصرف کنن ، رو میارن به خودزنی . یعنی شروع میکنن از مشکلاتشون گفتن و دیگه از بدبختی خودشون و هفت جد و آباء شون شروع میکنن به گفتن و اشک تمساح ریختن . معمولا هم مریضی زن و بچه اشون رو چاشنی حرفاشون میکنن و از وضع بد اقتصادی مملکت سخن ها میگن و خود را مالباخته و بیچاره توصیف میکنن.

راه کار شما باید این باشه که بهش بگید ، همه ی مردم به نحوی از انحاء دارای مشکلات هستن و مشکلات هر شخص به همون شخص ربط داره و نه به دیگران .

3-روش قلقلک دادن حس دینداری : اگر روش های فوق اثر نکرد ، معمولا میان از راه دین وارد میشن و احساسات دینی شما رو تحریک میکنن . مثلا میگن : مال دنیا ارزش نداره . الان زنده ای ، فردا معلوم نیست زنده باشی . فلانی دیدی چه هیکل درشت و قوی داشت ؟ دیدی چطوری سرطان گرفت و ظرف یک هفته مرد ؟ . پیغمبر گفته نباید سخت گرفت . 

خلاصه با زدن اینجور حرف ها سعی دارن که شما رو از جزای قریب الوقوع دنیوی و مجازات اخروی بترسونن و شما رو منصرف کنند .

راه کار شما باید این باشه که بهشون بگید ، مرگ حق هست و هیچ کسی جز خدا نمیدونه کی قراره تا چند وقت دیگه زنده باشه و این چیزها دلیل نمیشه که آدم از حقش بگذره . مریضی هم برای همه ممکنه اتفاق بیفته و حتی پیغمبرها هم مریض میشدند . 

4-روش قانونِ من درآوردی : اگر روش های فوق اثر نکرد ، این افراد ، خودشونو به عنوان یک وکیل پایه یک دادگستری نشون میدن و شروع میکنند با لحن خاصی از قوانین موجود در زمینه ای که باهاشون اختلاف دارید صحبت کردن و اینکه اگر شما بخواهید حقتونو بگیرید ، میرن دادگاه ازتون شکایت میکنن و علاوه بر اینکه حقتونو نمیدن ، تو دادگاه محکومتون میکنن و پدرتونو هم در میارن .

این افراد معمولا از خودشون ی قانون هایی در میارن که به نفع خودشون باشه و این ها رو قانون مصوب مجلس معرفی میکنند .

راه کار شما باید این باشه که : کلا توی زندگی و وقتی وارد بازار کار میشید ، توی هر زمینه ای که فعالیت میکنید باید از قوانین رسمی موجود در اون زمینه ، آگاه باشید . یعنی باید مطالعه کنید . حالا نه اینکه جزء به جزء قوانین مربوطه رو بخونید ، بلکه باید از رئوس مطالبش و کلیاتش آگاه باشید ، تا ضرر نکنید . مثلا اگر خونه ای رو اجاره میدید باید از قانون روابط موجر و مستاجر آگاه باشید . یا مثلا اگر یک شرکت حقوقی دارید باید از قوانین مالیاتی آگاه باشید و به همبن منوال برای بقیه زمینه ها .

بنابراین با مطالعه ی قانون مصوب مجلس ، میتونید در مقابل حرفهای چرند و پرند این افراد ، شما زبان گشوده و قانون رسمی رو بیان کنید و از هارت و پورت این افراد نهراسید .

5-توسل به قوه قهریه : اگر روش های فوق اثر نکرد ، این افراد اگر خودشون دارای بدنی با فیزیک قوی باشن و اگر نباشن با جمع کردن افراد دیگر ، سعی در ترساندن شما از طریق تهدید به ضرب و شتم شما میکنند .

مثلا وقتی برای وصول طلبتون میرید ، براتون شاخ و شونه میکشن و ممکنه شروع کنند به داد و قال کردن و هوچی بازی در آوردن .

راه کار شما باید این باشه که بدونید دیگه این دوره زمونه ، دوره چاله میدونی تموم شده و اگر کسی  ، کسی رو کتک بزنه ، میگیرن پدرشو در میارن و براش دیه هم میبرند . بنابراین نباید بهراسید و شما هم چند نفر از نزدیکانتونو با خودتون ببرید که اگر درگیری شد هم کمکتون کنند و هم شهادت بدن که آغازگر درگیری کی بوده .

البته اینجور افراد فقط برای ترساندن شما تهدید میکنن و کمتر موقعی پیش میاد که تهدیدشونو عملی کنند .

اگر روی گرفتن حقتون پافشاری کنید ، حتما به حقتون می رسید .

در حذف افراد آزار دهنده ی زندگی تون ، تردید نکنید

+ ۱۳۹۷/۱/۱۰ | ۱۷:۴۹ | machopicho

خب سال هم به سلامتی نو شد و ان شاء الله سال خوبی برای همه باشه .

معمولا تو اینجور وقت ها که دیگه تعطیلات نوروزی هم رو به پایان هست ، بعضی ها سعی می کنند که برای سالی که در پیش رو دارند برنامه ریزی کنند و تصمیم های جدید بگیرند . 

البته این موضوعی رو که میخوام بگم ، در همه ایام سال میشه اجراش کرد ، ولی به قول معروف از اون تصمیم هایی هست که مصداق ضرب المثل " ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست " شاید بشه .

ماجرا بر میگرده به چندین سال قبل که من با یکی از آشناهامون ، تقریبا تو یک صنف کاری بودیم . این آشنامونم با یک نفر آشنا بود که تقریبا به خاطر نوع حرف زدنش و یک سری مسائل دیگه ، تا حد زیادی تو این صنف معروف بود .

من هر وقت این یارو رو میدیدم  به واسطه ی اینکه با آشنامون ، آشناست ، باهاش ی سلام و علیکی می کردم .

خلاصه روزگار گذشت و زمانی رسید که قرار شد با این یارو همکار بشیم . من اصلا نمی شناختمش . اوایل کار دیدم که چند نفر لات و لوت ورداشته آورده سر کار .

این ها افرادی بودند که به هر نوع گناهی که تصورشو بکنید ، آلوده بودند .

یکیشون معتاد و شهر خر و کلاهبردار بود . یکیشون چند وقت قبل با ی خانوم منشی تو محله اشون رابطه جنسی داشته بوده . یکیشون با ماشینش ، خانم اینور اونور می برد . یکیشون هم که مفعول در رابطه همجنس بازی مردانه بود .

کلکسیونی از فساد بودند و من اینها رو طی گذشت زمان و حتی چند سال بعدش متوجه شدم .

از موضوع اصلی دور نشیم . خلاصه متوجه شدم که این یارو هم فاسد هست و اخلاق های گند دیگه ای هم داشت .

راسیتشو که بخواین من از اینجور آدما به هیچ وجه خوشم نمیاد که هیچی ، متنفرم . در هر حال با هزار تا بدبختی و پشت سر گذاشتن خیلی حوادث ، به کارم ادامه دادم تا اینکه کار تموم شد .

همونطوری که گفتم بعد هاش علت و ریشه برخی حوادثی که اتفاق افتاده بود رو از زبون این و اون شنیدم و فهمیدم که این افراد چه کارهایی انجام میدادند .

چند سال بعد دوباره قرار شد که با این یارو همکار بشم و براش کار بکنم . 

راستش اصلا خوشم نیومده بود . ولی پیش خودم گفتم که الان چند سال از اون ماجراها گذشته و ممکنه اخلاق و رفتار این شخص تغییر کرده باشه .

ولی متاسفانه حدسم اشتباه بود و هر کسی هر خمیر مایه ای که تو بدنش شکل گرفته ، دیگه کاریش نمیشه کرد و به قول معروف " از کوزه همان برون تراود که در اوست " .

بعد از چند وقت و مطمئن شدن از این که هیچ چیز این شخص عوض نشده و همچنان به کارهای فسادش ادامه میده و اخلاقش همچنان گند هست ، تصمیم به قطع ارتباط کردم .

البته که هم تصمیم گرفتنش برام سخت بود و هم اعلام اون تصمیم .

وقتی بهش گفتم ، عصبانی شد و بالا و پایین پرید .

چند روز بعدشم رفتم بعد از حدود یک ساعت مشاجره لفظی بسیار شدید که چند بار تا آستانه درگیری فیزیکی پیش رفت ، حقوقمو ازش گرفتم و از اون لحظه به بعد دیگه رسما باهاش قطع ارتباط کردم .

تا حدود دو هفته ای به خاطر این مسائل و مشاجره ، اعصابم بسیار خراب بود . ولی کم کم دیگه به روال عادی زندگی برگشتم و کم کم سعی کردم این ماجراها رو تو ی صندوقچه ای بذارم و گوشه ای از ذهنم بایگانیش کنم .

این ماجرا گذشت تا اینکه مثلا بعد از چند ماه دوباره این یارو رو دیدم . بهم سلام کرد . من جوابشو ندادم . دوباره میخواست با خنده و شوخی باهام دست بده ، که من نذاشتم . 

و بعدش که اومدم خونه و این ماجرا رو واکاوی کردم ، به خودم افتخار کردم که همچنان بر تصمیمم ثابت قدم بودم و عهد خودمو مبنی بر اینکه دیگه با این شخص هیچگونه ارتباطی نداشته باشم رو زیر پا نذاشتم .

بعدها هم که چند باری این شخص رو دیدم ، خیلی لذت میبردم که دیگه مجبور نیستم به این آدم فاسد سلام و علیک کنم .

آخ که نمیدونید چه کیفی داره . درست مثل این هست که یک کوهی رو از روی دوشتون برداشته باشند .

پ.ن :

1- هیچ وقت با پدر و مادر و خواهر برادر و همسر و فرزندانتون قهر بلند مدت نکنید .

2-بقیه افراد از جمله فامیل ها ، همسایه ها ، هم کارها ، هم کلاسی ها و .... به راحتی می تونید بذارید کنار .

3-توی تصمیمتون برای قطع ارتباط با اون شخص ، ثابت قدم باشید . هرگز از تصمیمتون برنگردید .

4-هیچ وقت راجع به حرف های اون شخص فکر نکنید . چون ارزششو نداره . شما قبل از این که به حرف های مردم گوش کنید ، اول ببینید چه کسی این حرف ها رو زده ؟ آیا خیر خواه شماست یا بدخواه شما ؟

فقط حرف افرادی رو که از روی خیرخواهی میزنند بررسی کنید و اگر درست بود که به کار ببندید و اگر غلط بود که اجراش نکنید .

5-روش های قطع ارتباط : چند روز قبل از اینکه بخواهید با شخصی کامل قطع ارتباط کنید ، باهاش سرد برخورد کنید . اینجوری اون شخص رو آماده میکنید تا از تصمیمتون کم کم اگاه بشه و به قول معروف سورپرایز نشه .

توی جمعی که اون شخص حضور داره ، وارد نشید تا مجبور بشید باهاش چشم در چشم بشید . یا اگر توی جمعی هستید که اون شخص میخواد اونجا بیاد ، شما جمع رو ترک کنید .

6-هرگز حتی برای رفتن به سفر حج تمتع هم ، با این شخص تماس نگیرید و به قول معروف ازش حلالیت نخواهید که هیچ معنی نداره .

عید اومد ، با طبیعت باشید

+ ۱۳۹۶/۱۲/۲۹ | ۱۹:۴۵ | machopicho

                 saleno

سال نو مبارک

درود بر شرف پاک نیاکان ایران زمین که آغاز سال نو را در سر آغاز فصل بهار قرار دادند .

 و چه واقعه ی قشنگی . قشنگ تر و بجا تر از این نمیشه .

آغاز زندگی دوباره ی طبیعت .

قدیما چون آب و هوا بهتر بود و آدم ها حریص نشده بودند و به تخریب محیط زیست نپرداخته بودند ، طبیعت رنگ و رویی دیگر داشت .

ضمن تبریک سال جدید به همه ی شما عزیزان ، توصیه می کنم :

1- اگر کسی مرتکب خطای قابل بخشش شده ، به هر بهانه ای شده باهاش ارتباط برقرار کنید و کدورت ها رو بزدائید تا دلتون شاد بشه .

2- اگر می تونید حتما به مسافرت برید . حالا تو ایام نوروز نشد ، توی تابستون یا هر فصل دیگه ای . برید مسافرت و از نزدیک طبیعت را حس کنید .

چون بهتون قول میدم هر سال که بگذره ، ذره ذره این طبیعت ایران خراب تر و داغون تر میشه و در نهایت چیزی جز بیابان های خشک و بی آب و علف و برهوت ، چیزی باقی نمی مونه .

تا دیر نشده برید جنگل ها رو ببینید که چند سال دیگه زیر تیغ اره های برقی ، جنگلی نداریم .

تا دیر نشده برید کویر زیبا رو ببینید که چند سال دیگه زیر چرخ های ماشین های آفرود ، کویری نداریم .

تا دیر نشده برید آبشارها رو ببینید که چند سال دیگه در اثر زیاده خواهی بشر ، این بشر خود خواه مرتب زمین های زیر کشت رو زیاد و زیاد تر میکنه و هی حق آبه ی طبیعت رو میدزده و دیگه آبشاری باقی نمی مونه .

تا دیر نشده اگه براتون امکانش هست برید دریاها رو ببینید که چند سال دیگه پر از آشغال شده و در اثر نصب آب شیرین کن ها ، اینقدر آب دریاها شور میشه که دیگه ماهی ای توش نمی تونه زندگی کنه .

تا دیر نشده برید دشت ها ی پر از سبزه زار رو ببینید که چند سال دیگه این بشر بی عقل ، دام هاشو هر روز گسترش می ده و تو این دشت ها رها می کنه و دیگه چیزی از دشت باقی نمی مونه .

تا دیر نشده برید کو ه ها رو ببینید که تا چند سال دیگه این بشر بی احساس حتی بر سر قله های کوه ها هم مشتی از فولاد و بتن گذاشته و خانه ی سیمرغ را ویران کرده .

کاش تا وقتی زنده هستم ، نابودی طبیعت ایرانو نبینم .

جشن نظام مهندسی ساختمان یزد

+ ۱۳۹۶/۱۲/۲۸ | ۱۸:۰۰ | machopicho

دیشب رفتیم جشن نظام مهندسی ساختمان یزد

از وقتی که عضو نظام شدم ، یادمه هرسال و این اواخر تقریبا دو سال ی بار ، نظام مهندسی در اواخر سال ، به مناسبت ورود به سال جدید و تشکر از خدمات مهندسین ، جشنی با حضور اعضاء و خانواده هاشون برگزار میکنه .

البته من خودم زیاد حال و حوصله این چیزا رو ندارم . ولی به خاطر بچه ها رفتم بلیط هاشو گرفتم .

رفتیم محل برگزاری جشن که در سالن شاهدیه یزد بود . گنجایش سالن حدود 6000 نفره .

دم درب ورودی سالن هم افرادی که لباس عروسک هایی مثل باب اسفنجی و .... پوشیده بودن ، حضور داشتن و بچه ها باهاشون عکس یادگاری مینداختن . خوراکی ها رو هم همون دم درب ورودی میدادن بهمون .

تقریبا یک ساعتی تو سالن بودیم تا مراسم شروع شد .

خودم بواسطه ی صدای بسیار بلند و کر کننده ای که توی سالن بپا میشه ، زیاد مایل به رفتن به اینجور مراسم ها نیستم . ولی بخاطر بچه ها میام .

صدا به قدری بلند هست که آدم میترسه الانه که پرده ی گوشش پاره بشه . خدا کنه گوشم طوریش نشده باشه .

یعنی اینقدر صدا بلند هست که من دو دستی صندلی رو چسبیده بودم که از صندلی پرت نشم . موج صدا اینقدر قوی هست که روی بدنت حسش میکنی و باعث لرزش بدن میشه . تقریبا گیج شده بودم و حالت تهوع بهم دست داده بود . البته فکر میکنم تاثیر صدای بلند روی من زیادتره . چون بقیه مردم رو که دیدم ، ککشونم نگزیده بود .

مجری برنامه آقای مهدی فارغی بودش .

fareghi

بعدش رئیس سازمان نظام مهندسی یزد سخنرانی کرد .

بعدش شخصی اومد به نام علی مشهدی که گویا در برنامه خندوانه همراه رامبد جوانه . 

alimashadi

من هیچ وقت برنامه خندوانه رو ندیدم . بنابراین شناختی هم روی این فرد نداشتم . ولی بچه ها میشناختنش .

برنامه اش بدک نبود . خندیدیم . همین آقا خبر داد که سری جدید برنامه خندوانه از اوایل اردیبهشت 97 شروع میشه .

بعدش مجری از چند تا زوج خواست که بیان روی سن تا مسابقه برگزار کنه . اولش یکی دو تا زوج بیشتر جرات پیدا نکردن که برن روی سن . ولی بعدش چند تا دیگه هم رفتن . مجری ی کم باهاشون شوخی کرد . 

نفر اول بایستی به حالت پانتومیم از همسرش خواستگاری میکرد . 

نفرای بعدی باید با آهنگی که پخش میشد ، بخونن . چند تایی پر رو بودن و خوندن . چند تایی هم اصلا هیچی بلد نبودن .

از بین همه یکی زوج خیلی پر رو بودن که مردش یکهو کمربندش از شلوارش آورد بیرون و مسخره بازی در آورد و کلی مردم خندیدن . خانومشم موقعی که داشت میخوند ، تقریبا داشت میرقصید ! حالا این وسط ، ننه باباهای قدیمی که اینجور چیزا رو ندیده بودن ، از رقص این خانوم ، انگشت حیرت به دهان گرفته بودن ! ( دیگه دنیا عوض شده ننه باباجون ، شما ندیدی ، نمیدونی چه خبره ) .

خلاصه همین یارو که جلف بازی در میاورد ، برنده اعلام شد . ولی به همشون جایزه دادن . که فکر کنم سکه بود . حالا چه سکه ای ، نمیدونم .

بعدشم ی بنده خدایی اومد به نام ساسان کریمی که کارش تقلید صدا بود . هم خواننده های مجاز اینور آبی و هم خواننده های غیر مجاز اونور آبی .

که تقریبا کارش بد نبود .

sasankarimi

خلاصه دیگه داشت دیر میشد . برگشتیم خونه .

پیش خودم گفتم ، وقتی بچه بودیم ، فک و فامیل میبردنمون گردش و اینور اونور و همینا برامون خاطره شده الان . الانم نوبت ماست که بچه ها رو ببریم بگردونیم که براشون خاطره بمونه .

الان گوش راستم درد میکنه . خدا کنه تا یکی دو روز دیگه خوب بشه .

تو این غریبی ، خونمو ، از کی بپرسم که کجاست ؟

+ ۱۳۹۶/۱۲/۲۷ | ۱۸:۳۰ | machopicho

 تو این غریبی

خونمو از کی بپرسم که کجاست..

عیده و باز کبوترا ، خواب میبینن ماهی شدن
شیرن و نعره میکشن عکس رو ده شاهی شدن
عیده و توی سینما ، فیلمای رنگی میذارن
قصه ی مرد شیشه ای ، بانوی سنگی میذارن
عیده و کفش من هنوز ، لنگه به لنگه تا به تاست
تو این غریبی خونمو ، از کی بپرسم که کجاست
از کی بپرسم که کجاست..

عیده و این نسیم نو
بوی عروسی داره
یه بند صدای دهل و
دیم دارا دیم دیم داره
عیده و باز نم نم بارون گرفت
دست تر و شبنمیمو
برق چراغون گرفت
همه خوشن چشم من اما تره

 عمر منو این دل داغون گرفت 

                                                      عمر منو این دل داغون گرفت

   

 

 

                                             

بحرانِ سرسید

+ ۱۳۹۶/۱۲/۲۲ | ۱۸:۰۱ | machopicho

امروز صبح از شرکت یزد پلی اتیلن زنگ زدن به گوشیم که ، سلام آقای .... ، میخواستیم ی سررسید بهتون هدیه بدیم .

من مونده بودم چی بگم . از اونجایی که طرفدار محیط زیستم و از اونجایی که میدونم احتیاجی بهش ندارم ، خیلی محترمانه بهشون گفتم : والا من احتیاجی بهش ندارم . خیلی ممنون .

البته ی جورایی هم دلم نمیخواد همینطوری آدرس خونه امونو بدم به ی فرد غریبه . از بس که اذیت میکنن . مثلا الکی میگن فلان چیزو میخواهیم براتون بصورت رایگان بفرستیم . آدرس بدین . وقتی آدرس میدی ، با پست میفرستن در خونه و مامور پست ازتون طلب وجه میکنه .

و صد البته میدونید که من زرنگ تر از این حرفام و پوزه ی اینجور آدما رو چند باری به خاک مالیدم .

نمونه اش همین افرادی هستند که چند تا دختر خوش زبون پر رو رو استخدام میکنن که به خلق الله به زور هم که شده ، سیمکارت بفروشن .

ی بار زنگ زدن به گوشیم . من معمولا تا میان ب بسم اللهشو بگن ، متوجه میشم و سریع حرفشونو قطع میکنم و میگم : ببخشید اگه برای فروش سیمکارت هست ، من احتیاجی ندارم .

ولی اون روز نمیدونم شیطون تو جلدم رفته بود یا چی شده بود که گفتم باشه بفرستین . بعدش گفت آدرست چیه . منم الکی آدرس یکی همکارامو دادم . بعدم بهش زنگ زدم ماجرا رو گفتم .  اونم صد تا فحشم داد و آخرش گفت حالا وقتی مامور پست اومد چی بهش بگم ؟ منم گفتم بهش بگو آدرس اشتباهیه و تو سیمکارت سفارش ندادی .

خلاصه یک هفته ای فکر کنم شد . دیدم همون دختره زنگ زده میگه آقا شما آدرستونو اشتباه دادین . آدرس درستو بگین . منم زدم زیر همه چی و گفتم : چی ؟ کی ؟ من اصلا سیمکارت نمیخواستم . 

حالا نمیدونم این وسط ، ی دفعه ای این خاطره از کجا دراومد ! بریم سر اصل مطلب خودمون .

آخر سال که میشه ، ده روز مونده به نوروز و تا بیست روز بعد از نوروز ، هر کی آدمو میبینه یا به زور ازت سررسید میخوان یا به زور میخوان بهت سررسید بدن .

من اسم این دوره رو گذاشتم دوره ی بحرانِ سرسید !

میری تو شرکت ، ی دفعه ای همه میریزن رو سرت که مهندس امسال بیا سررسید چاپ کن بده بچه ها .

به شخصه خودم دیدم فردی رو که شاید ده پونزده تا سررسید از اینور و اونور جمع کرده باشه . من نمیدونم چقدر مردم این سررسید دونشون درد میکنه و حریصه . مثل چاه جهنمه . تمومی نداره .

اما من ی پیشنهاد دارم : به جای اینکه بیائید درخت های زبون بسته رو بکنید و باهاش کاغذ درست کنید و بعدش سر رسید درست کنید و به زور بدید مردم و مردم هم یکسال تو خونه اشون نگه دارند و موقع خونه تکونی بندازن دور ، بیائید چیزای دیگه هدیه بدید . 

مثلا ی بسته ادکلن . یا ی کمربند و همچین چیزایی .

و در آخر به اون کارفرماهایی که کارمند زن استخدام کردن با ماهی پونصد هزار تومن . بهشون میگم : شما که حقوق پایه ی این بنده خدا رو ندادی . بن و حق اولادشو که ندادی . عیدیشو هم که ندادی . اقلا بیا مردونگی کن این آخر سالی حداقل انصاف داشته باش ، روزای آخر که کارمندت داره تعطیل میشه بره خونه ، حداقل ی جعبه شیرینی درست حسابی براش بگیر بده دستش بجای عیدی .

جای دوری نمیره . دل مردمو بدست بیارید . 

            giftwithflower          

اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
about us

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر کجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج میابد .
Apollo ( به فارسی : آپولون ) ، یکی از سرشناس ترین خدایان یونان باستان است . خداوند ذوق و هنر ، نور و روشنایی ، غیبگویی و خدای موسیقی .