1) این چند روز اخیر ، مشغول خونه تکونی هستیم . به مادرم کمک میدم . ولی مادرم بدجور مته به خشخاش میذاره . مجبورم میکنه چند باره و چند باره همه چیزو گردگیری کنم و تمیز کنم و دستمال بکشم . البته من زیاد محلش نمیذارم و طوری که نه سر سری باشه و نه مته به خشخاشی ، تمیزکاری کنم .

گاهی اوقات این اصرار به بیش از حد تمیزی رو درک نمی کنم . پیش خودم فکر می کنم این آدمیزادی که حتی یک ساعت بعدشم معلوم نیست زنده هست یا مرده ، چرا باید اینقدر به ظواهر دنیا اهمیت بده ؟ چرا باید به خاطر تمیز کردن یک لکه روی شیشه ، چندین بار شیشه رو از اینور و اونورش هی تمیز کنه و آخرشم پاک نشه و متوجه هم نباشه که بالاخره این لکه از این طرفه یا از اون طرف . آیا ارزش فدا کردن جونمون رو داره ؟ آیا ارزش داره به خاطر سر خوردن از نردبان یا چهارپایه ، دست و پامون بشکنه یا سرمون بخوره به سنگی چیزی و ضربه مغزی بشیم و بمیریم ؟ آیا به خاطر این تمیزی بیش از حد کسی بهمون جایزه میده ؟ اصلا چه کسی به بودن یا نبودن یک لکه روی شیشه اهمیت میده ؟ کدوم مهمانی هست که بلند بشه تک تک شیشه ها رو از نزدیک بررسی کنه ببینه لک روش هست یا نه ؟ بر فرض هم ی مهمونی باشه که این کار رو بکنه ، خب اون لک رو ببینه ، چی میشه مگه ؟

خلاصه این روزها از این همه اصرار مادرم برای تمیزکاری بیش از اندازه و این که الکی خودشو به زحمت میندازه خیلی خیلی عصبانی هستم . به نظر من دنیا ارزش این چیزها رو نداره . عمر محدود همراه با درد و غم آدمیزاد اصلا ارزش این حرفا رو نداره . مگه چند سال زنده ایم ؟ اصلا چند سال عمر مفید داریم ؟

 

2) یکی دیگه از حماقت هایی که هرگز درک نکردم ، این مسافرت رفتن مردم توی ایام تعطیلات نوروزی هست . آخه یکی نیست بهشون بگه بنده خدا داری می بینی که همه هجوم آوردن توی جاده برای مسافرت ، تو چرا باید جوون خودتو به خطر بندازی بری تو این جاده شلوغ ؟ چرا باید تو ایامی که وضعیت آب و هوا بسیار متغیر هست و هر لحظه احتمال صاعقه ، سیل و بهمن و ... میره ، بری مسافرت ؟ چرا باید توی ترافیک اعصاب خودت رو و زن و بچه ات رو داغون کنی ؟

و اینقدر بدم میاد از اونایی که دم نوروز که میشه ماشین فکسنی شونو بر میدارن و ی خورده خرت و پرت میندازن تو صندوق عقب و هفت هشت نفری می چاپند توی ماشین و میفتن توی جاده . هر جایی ی ذره فضای سبزی چیزی می بینند ، ماشینو کنار میزنن و شروع میکنن جلوی مردم سیب زمینی و پیاز پوست کندن و مثلا ناهار درست کردن با پیک نیک . شب هم ی جایی چادر میزنن و مردم محلی هم میان نصفه شب انگولک زن و بچه اشون میکنن . 

آخه مسلمون این چه کاریه که میکنی ؟ مگه مرض داری خودت و زن و بچه ات رو آزار بدی ؟ این طریق مسافرت کردن خوشی داره یا زجر آوره ؟

به خصوص حالا که کرونا هم هست و بدتر کرونای انگلیسی . ولی همونطور که سال پیش نوشتم ، من چشمم از این مردم احمق آب نمی خوره و قطعا و صد در صد میرن مسافرت . اردیبهشت هم وقت مرگ و میرهای بالای کرونایی میشه . 

یکی نیست بهشون بگه اون آدمی که عقل داره ، با ماشینش مسافرت نمی کنه تو این جاده های ویران شده ی ایران . با هواپیما یا قطار میرن اون شهری که میخوان بازدید کنند و قشنگ مثل یک آدم متمدن میرن هتل اقامت میکنند . تو پارک نمی شینند غذا درست کنن . مثل یک آدمیزاد متمدن میرن رستوران غذا میخورند . تور می خرند و در یک فضای امن گشت و گذارشونو می کنند و صحیح و سالم بر میگردند شهرشون .

البته اونی که از این دو دسته ی بالا ، عاقل تره ، نمیاد پولشو واسه دهمین بار صرف زیارت مشهد مقدس یا اصفهان و شیراز کنه ، بلکه به همون یکی دو بار قبلی اکتفا می کنه و اگه به حدی پولدار نیست که هر سال بتونه ی مسافرت خارجی بره ، چند سال رو اصلا مسافرت نمیره و پولشو پس انداز میکنه و یک بار مسافرت خارجی میره که دنیا رو گشته باشه و آدم های جدید و فرهنگ های جدید و مکان های جدید رو دیده باشه و طبیعتا درک می کنه که ما ایرانی ها چقدر عقب افتاده ایم در برابر جهان و این تبلیغاتی که از صدا و سیمای ایران پخش میشه که ما ملت فلان و بهمانیم ، وقتی که میری خارج ، متوجه کشک بودنش میشی . 

وقتی که متوجه میشی تو اون بلاد کفر که اینقدر اینجا ازش بد میگن ، ماشین چقدر ارزونه که تویوتا اومده تو اون کشور کارخونه مونتاژ زده و شما کافیه بری نمایندگی ی ماشین انتخاب کنی ، با قسط 30 ساله و با خیال راحت ماشین دار بشی . و عجب ماشین هایی . همگی نو . بدون ذره ای خط خوردگی . عینهو که همین حالا از کارخونه اومده بیرون . دارن برق میزنند . اما اینجا برای ی پراید عهد بوق ، باید چه مسخره بازی هایی در بیاری و با چه قیمتی !

اوج بدبختی اونجاست که موقع برگشتن ، توی صرافی فرودگاه ، تابلوی ارز همه کشوری میبینی ، به جز کشور خودت . از روپیه هند بگیر تا پول پاکستان و چین و ماچین . و بدبختی اینجاست که رفیقت واسه امتحان کردن دخترکان توی صرافی ، یک ده هزار تومانی ایران رو بهشون میده که به دلار تبدیلش کنن و اونا هم پولتو بر می گردونند به خودت که ما این پولو قبول نداریم . و چه حقارتی بالاتر از این .

 

3) همونطوری که قبلا پیش بینی کرده بودم ، سگ زرد برادر شغاله . بایدن هم مثل ترامپ هست . ولی در روش فشار آوردن به ایران کمی عاقلانه تر و مکارانه تر عمل می کنه . پیش بینی ام اینه که به هیچ وجه توی زمان باقی مونده از دولت روحانی هیچ توافقی با آمریکا صورت نمی گیره و البته خود عواملی که قدرت دستشون هست ، نمی ذارند که حتی اگه امریکا هم بخواد توافقی بکنه ، از سمت روحانی توافقی بشه . چون میخوان روحانی رو اینقدر بکوبونندش که مردم ایران دیگه تا هفت نسلشون به گه خوردن بیفتند که به اصلاح طلب جماعت و یا متعادل جماعت رای بدن .

پیش بینی ام اینه که آمریکا هرگز هرگز هرگز در عمل تحریم ها رو بر نمی داره . ممکنه جایی مجبور بشه روی کاغذ تحریم رو برداره ولی اگه کمی عاقل باشیم متوجه میشیم که توی دولت ترامپ اومدن تحریم های بانکی و نفتی و حمل و نقل و کشتی رانی رو با برچسب تروریسم دوباره برچسب گذاری کردند . و همه می دونند که این نوع تحریم ها برای برداشتنش باید از کنگره رای گرفت و خیلی بعیده که تعداد آرای لازم برای لغو تحریم ها توی کنگره باشه . پس لا اقل توی این چهار سال دولت بایدن ، به هیچ وجه در عمل تحریم ها لغو نمی شن .

پیش بینی ام اینه که ایران در سال 1400 هر چه بیشتر و سریعتر به سمت ونزوئلایی شدن پیش میره . چیزهایی رو به چشم خواهیم دید که هرگز در مخلیه امونم نمی گنجیده . خیلی چیزهایی که حالا خریدش برامون راحت و فانتزیه ، چند سال دیگه حسرت خریدنشو داریم . مثل الان که دیگه توان خرید گوشی نو رو نداریم و همین گوشی های دست دوممونو مجبوریم تعمیر کنیم ، چند سال دیگه حتی پول تعمیرشو هم نداریم و مجبورا رو به گوشی های دست دوم غیر هوشمند که ارزون تر هستند میاریم . مثلا الان که مرغ هست ، ولی گرونه ، چند سال دیگه حتی با قیمت نجومی هم مرغی گیر نمیاد . سرمایه دارها از سال 1390 که سقوط ارزش پول ملی رقم خورد ، شروع کردن سرمایه اشونو از کشور خارج کردن و تا حالا هم ادامه داره . کارخونه ها کم کم تولیداتشون کم میشه و تعطیل میشن . کارگرهای زیادی بیکار میشن . اوضاع برای کسانی که متصل به منابع قدرت و ثروت هستند روی دیگه ای داره ، انحصار در اقتصاد . همین پول اندک مردم رو هم همین هایی که گفتم جارو میکنند . چند سال دیگه حتی خوردن یک وعده سیب زمینی آب پز شده هم برامون رویا میشه . باورتون نمیشه ؟ کافیه برید چند سال پیش . اون موقع باورتون میشد دلار بشه 25 هزار تومن ؟ باورتون میشد نتونید کامپیوتر بخرید ؟ کامپیوتر حداکثر یک میلیونی رو الان باید بخرید 20 میلیون ؟ باورتون میشد ثروتتون رو که با خون دل جمع کردید ، بدون این که هیچ کاری کرده باشید و هیچ تقصیری داشته باشید ، یک شبه ارزشش بشه یک سوم ؟

حالا من اینا رو نوشتم . معتقدم که این اتفاق ها میفته . روزی خواهد رسید که حتی پول اینترنت مطلب گذاشتن توی بیان رو هم نداشته باشیم ( البته اگه بیانی تا اون موقع باقی مونده باشه ) ، و مثلا اینترنت رو برای کارهای بسیار با اولویتمون مثل کار بانکی و این ها فقط می تونیم استفاده کنیم .

گاهی اوقات فکر میکنم اون عده ای که دهه های پیش زندگی کردن ، چقدر تو رفاه بودن . از این که بچه هامون توی دنیایی زندگی کنند که شبیه کشورهای جهان دهمی باشند ، تنم می لرزه .