فاحشگی در یزد

+ ۱۴۰۱/۸/۲۵ | ۱۱:۰۰ | machopicho

خب من آدم چشم و گوش بسته ای بودم و هنوزم هستم . یادم میاد اولین نمونه از فاحشه های خیابونی رو حدودا 12 سال پیش دیدم . سر کار بودم . به همراه چند تا بچه ها تو ی خیابون بودیم . دیدم سه تا دختر لباس تیتیش پیتیش پوشیدن و توی آفتاب ساعت 5 بعد از ظهر تابستون شیشه ی آب به دست دارن توی بلواری رد میشن . ی دفعه ای دیدم ی ماشین کنارشون وایساد که صدای پخش موزیکش بلند بود . بعد دخترا سوار ماشین شدن . همکارام گفتن : ببین ، دخترا رو بلند کردن . این اولین باری بود که به طور قطع می تونم بگم که شاهد همچین صحنه ای بودم .

بعد از اون هم چند باری شاهد اینجور چیزا بودم . ولی نکته ی جالب توجه اینه که توی سه چهار سال گذشته ، به طور مکرر همچین صحنه هایی رو می بینم . یعنی روزی نیست که وقتی توی خیابون هستم ، چنین چیزی رو نبینم . به قدری زیاد شده که بالاخره توی یک روز ، یک صحنه اتفاق میقته .

واقعا چقدر چندش آور هم هست . یارو با ماشینش میاد کنار فاحشه ها و آهسته میکنه و بوق میزنه . فاحشه هم دست بالا میکنه . یارو نگه میداره و فاحشه میره کنار پنجره ماشین صحبت میکنه که احتمالا راجع به قیمت حرف میزنند و بعد فاحشه میره سمت درب عقب و سوار میشه . این الگوی تقریبا ثابته در تمام مواردی که دیدم .

البته وقتی فکر میکنم که چرا این سه چهار سال اینقدر این پدیده زیاد شده ، ربطش میدم به مشکلات اقتصادی که این سه چهار ساله خیلی زیاد شده .

حالا کلا کاری به این حرفا ندارم . اصلا قصدم از نوشتن این موضوع ، این چیزا نبود . یک چیز آزار دهنده ی دیگه ای که هست و اونم اینه که بعضی آقایون که نمی دونم تازه کار هستند یا چه چیز دیگه ای که هر خانومی رو که می بینند کنار خیابون وایساده ، تصور می کنند که فاحشه هست و هی بوق میزنند و هی کنارشون آهسته می کنند . حتی خانومای چادری . حتی دختر بچه های زیر 15 سال . آخه این دیگه چه وضعشه ؟ آخه هر خانومی که کنار خیابون وایساده که این کاره نیست . شما پیش خودت نمیگی که چه عذابی میکشه خانومی که این کاره نیست و شما هی براش بوق میزنی و هی کنارش آهسته می کنی ؟ آخه هر چیزی ی اصولی داره . واقعا آدم از دیدن این چیزا ناراحت میشه .

پوز مستاجر زرنگ و قلدرمو به خاک مالیدم

+ ۱۴۰۱/۸/۴ | ۱۹:۱۹ | machopicho

حدودا سه سال پیش ی مستاجر برای مغازه ام اومد . ظاهرش شیک و تر و تمیز بود . مغازه رو بهش اجاره دادم . چند روز بعد می خواست ی کاری انجام بده روی مغازه . بهش اخطار دادم که اگه این کار رو بکنه به مغازه خسارت می خوره . چند بار هم بهش هشدار دادم . ولی ی روز که داشتم از جلوی مغازه رد می شدم ، دیدم کار خودشو کرده .

رفتم بهش اعتراض کردم که چرا این کار رو کردی ؟ گفت : حالا طوری نشده که ! نه خیالت راحت باشه که هیچ آسیبی به مغازه ات نخورده . وقتی دید من راضی نشدم از این حرفش ، برگشت بهم گفت : تو اصلا چیکار داری ؟ مگه مغازه رو سالم به من تحویل ندادی ؟ گفتم چرا . گفت : منم موقعی که خواستم برم ، سالم تحویلت می دم . 

منم توی دلم گفتم : خیلی خوب . ببینیم و تعریف کنیم .

خلاصه ، سال اول که از روی اجبار بهم چک های اجاره رو داده بود . چون من بدون چک گرفتن اصلا اجاره نمی دم . حتی اینقدر زرنگ بود که بعد از چند ماه ، ی بار من رو دید و بهم گفت که : چک های اجاره رو بردار بیار بهم بده ، من سر ماه سر ماه که شد بهت پول اجاره رو می دم . میریزم به کارتت . ولی من محلش نذاشتم . بهش گفتم : من چک های اجاره رو خرج کردم جای دیگه .

خلاصه سال دوم که دیگه توی مغازه جا خوش کرده بود ، بعد از کلی کلنجار رفتن باهاش بابت اجاره سال جدید ، بالاخره بابت اجاره به توافق رسیدیم . اما دیگه چک نداد . هر چی بهش گفتم ، هی بهانه میاورد که نمی دونم یک ماه دیگه بانک بهم دسته چک می ده و از این حرفا .

از اون روز به بعد دیگه اجاره اش رو سر وقت نمی داد . ی بار سر وقت می داد ، چند بار با تاخیر و خلاصه هر بار بابت اجاره باید بهش زنگ می زدم که فلانی سر برج شده اجاره ات رو ندادی .

ی بار که دیگه از دستشم کلافه شده بودم ، بازم اجاره اش دیر شده بود . بهش زنگ زدم . گفت آخر هفته میدم . آخر هفته شد بهش زنگ زدم ، گفت مثلا دو روز دیگه می دم . دو روز بعدش شد ، بهش زنگ زدم . گفت : من از ی جا طلب دارم . گفته بهم میده . اما کی بده نمی دونم . هر وقت اون بهم داد ، منم بهت می دم  ! از این حرفش عصبانی شدم . گفتم : مگه میشه اینجور چیزی ؟ حساب من با حساب کسی دیگه جداست . به من چه ربطی داره که مردم پولتو نمی دن ؟ خلاصه ی خورده جر و بحث کردیم . بعد دید که ولش نمی کنم ، بهم گفت : اجاره امو از پول پیشم بردار . پول پیشش دقیقا به اندازه 4 ماه اجاره بود . و دقیقا هم 4 ماه مونده بود که اجاره اش سر بیاد و من توی قرارداد ازش امضاء گرفته بودم که دیگه مغازه رو بهش اجاره نمی دم . خلاصه متوجه شدم که می خواد پول اجاره این 4 ماه رو نده که به اندازه پول پیش میشه که بعد از 4 ماه ، انگاری دیگه پول پیش دست من نیست . منم بهش گفتم : غلط کردی که من از پول پیش بردارم . پول پیش ، ودیعه ای هست که باید تا آخر مدت قرارداد دست موجر باشه ، نه این که بخوای باهاش اجاره اتو پرداخت کنی . خلاصه اونم گفت : مواظب حرف زدنت باش و چرا بهم فحش دادی و از این حرفا . فهمیدم که بهانه اش میاد . منم بهش گفتم : نامردم اگه همین الان نرم چک ضمانت تخلیه ات رو پاس نکنم . چون توی قرارداد ذکر شده بود که هر گونه استفاده ای رو می تونم از چک تخلیه اش بکنم . بلافاصله اومدم خونه و چک تخلیه اش رو برداشتم و با سرعت رفتم بانک . توی بانک داشتم چک رو پشت نویسی می کردم و به کارمند بانک دادم ، که دیدم ی پیامک برام اومد . دیدم مستاجر برام پول اجاره رو واریز کرده . خلاصه چک رو از کارمند پس گرفتم . ی پیامک به مستاجر زدم که توش نوشتم : اگه می دونستم اینقدر فقیر و بدبختی که نمی تونی از عهده پرداخت اجاره بر بیایی ، اصلا بهت اجاره نداده بودم . بهش گفتم شانس اوردی زودی پرداخت کردی ، وگرنه چک تخلیه ات رو پاس می کردم یا اگه وجهی نداشتی برگشت اش زده بودم .

خلاصه دو سه روز بعدش رفتم مغازه . به مستاجرم گفتم : تکلیف رو روشن کن . اگه می تونی اجاره ات رو سر وقت بدی ، که خب هیچی . اگه نمی تونی پرداخت کنی ، همین الان مغازه رو تحویل بده . گفت : نه من تا آخر برج ی جایی رو پیدا کردم ، می رم . گفتم چه بهتر . بعد از پشت میزش بلند شد و یهو به سمتم حمله ور شد و اومد جلوم وایساد و گفت : این حرفا چی بوده پشت تلفن بهم زدی ؟ چرا بهم فحش دادی ؟ بهش گفتم به خاطر این که حرف بیخود زدی . پول پیش رو نمیشه بابت اجاره برداشت . اگه آخر کار بود و آخر قرارداد بود ، چرا میشد . ولی الان هنوز 4 ماه مونده تا آخر قرارداد . بهش گفتم ، چه فحشی بهت دادم ؟ مگه غلط کردی هم فحشه ؟ بهش گفتم : فحش ناموسی فحش حساب میشه . دیدم عصبانی تر شد و جوری اومده جلوم و صورتشو چسبونده به صورتم که بینی اش تقریبا نیم سانتی بینی ام بود . چشم تو چشمم کرده بود و داد و بی داد می کرد که : مگه می تونی مگه می تونی فحش ناموسم بدی . گفتم من که نگفتم فحش ناموست میخوام بدم . دارم می گم : برای اجاره ندادن بهونه نیار که فحشت دادم . غلط کردی فحش حساب نیست . روزی صد هزار بار آدما دارن به هم میگن غلط نکن یا غلط کردی که میخوای فلان کاری بکنی . خلاصه دیگه دیدم خیلی عصبانی و شروع کرد به فحش دادن که مرده شور قیافه ات رو ببرند و نمی دونم ریدم به هیکلت و از این جور حرفا . منم دستم درد نکنه هر چی فحش میداد ، منم دو تا دیگه روش میذاشتم تحویلش می دادم .

خلاصه دیگه با وساطت همچراغی ها اون روز گذشت . 

از اون وقت به بعد دیگه تقریبا اجاره هاشو سر وقت داد تا اجاره ماه آخر . حدودا چند روز مونده بود که اجاره اش تموم بشه ، اومد شروع کرد وسایلشو بیرون بردن . بعد به همچراغی مغازه گفته بود که بگو فلانی ( یعنی من ) پول پیش و چک تخلیه ام رو بیاره و کلید رو تحویلش بدم . منم به همچراغیم گفتم : بهش بگو اون تغییری رو که توی مغازه ایجاد کرده بود ، اون رو به حالت اولش در بیاره . مستاجر اول قبول نمی کرد . خلاصه آخرش اومد که اون تغییرات رو درست کنه . ولی من از روز اولش می دونستم که اثر و رد این تغییرات روی مغازه همیشه ماندگار خواهد بود . برای همین تاکید داشتم قبل از این مستاجر فرار کنه ، بیاد اون تغییرات رو درست کنه . 

خلاصه مستاجره از روی اجبار شروع کرد به درست کردن تغییرات . ولی اثرش مونده بود . منم بهش پول پیش رو پس نمی دادم . خلاصه به هزار ترفندی که بود کلید مغازه رو از چنگ مستاجر در اوردم و مغازه رو تصرف کردم و به همچراغیم گفتم به مستاجره پیغام برسون ، همونجوری که خودت اول گفته بودی که مغازه رو سالم تحویلم می دی ، حالا هم موظفی مغازه رو سالم تحویلم بدی . گفتم بهش بگو ، چقدر صاحب ملکت بهت هشدار داد که این کار رو نکنی ها . رد و اثرش روی مغازه می مونه ها . اما تو از روی گشنگی به این هشدارهای صاحب ملک توجه نکردی . حالا وردار بخور .

خلاصه مستاجره هم دیگه هی زنگ پشت زنگ که یالا پول پیش و چک تخلیه ام رو بده . منم گفتم تا مغازه رو درست نکنی خبری از پول پیش نیست . دیدم ول نمی کنه . بهش گفتم برو شکایت کن . بهم گفت : من تا دادگاه تا پاسگاه تا همه جاش پاش وایسادم . بهش گفتم ، بدو برو شکایت کن . منم تا تهش وایسادم . خلاصه چند روز بعد دیدم که ابلاغیه شورای حل اختلاف اومده برام . منم اول رفتم از خسارتی که به مغازه زده عکس گرفتم . بعدا رفتم ی وکیل گرفتم و ماجرا رو براش تعریف کردم . اونم ی دادخواست تقابل برام تنظیم کرد . رفتم دفتر خدمات قضایی دادخواست رو ثبت کردم و روز تعیین شده رفتم شورای حل اختلاف . 

بنده خدا مسئول شورا به مستاجر می گفت : باباجون کامل مشخصه که به مغازه خسارت زدی . اما این مستاجر ما ، خودشو زده بود به اون راه و هی می گفت که نه اینا خسارت حساب نمیشه . خلاصه مسئول شورا راضیش کرد که بیاد خسارت رو تعمیر کنه . چند باری مستاجره هی میومد که تعمیر کنه . ولی همونجوری که گفتم من می دونستم این خسارتی که زده جز با تعویض قطعه و نو کردن ، درست نمیشه .

خلاصه من درخواست کارشناس کردم . دو ماه طول کشید تا کارشناس نظر داد که مستاجر به ملکم خسارت زده . خلاصه طی کردن مراحل دادرسی خیلی طولانی شد . همش هم مسئول دفتر شورا اشتباه می کردند . حدود 20 بار رفتم شورا تا بالاخره قاضی حکم داد که مستاجر باید خسارت رو بهم بده و علاوه بر اون هزینه کارشناس و اجاره ماه آخر رو هم باید بهم بده .

بعدا برای حکم قاضی اجرائیه گرفتم . تو این حال احوال هی مستاجره پیغوم پسغوم می فرستاد که بهش بگید بیاد صلح بکنه و از این حرفا . منم بهش گفتم ، همون اوایل قبل این که کار به دادگاه بکشه ، چقدر بهش گفتم که همین پول پیشی که دست ما داره رو دیگه بیخیال بشه و به عنوان خسارت قبول کنه دست ما باشه . اما اون قبول نکرد . حالا که دیده کارشناس چند برابرشو به عنوان خسارت تعیین کرده ، حالا به گوه خوردن افتاده که بیا صلح کنیم . بعد از این همه وقت که علاف شدم رفتم شورا و اینور اونور ، حالا مگه مغز خر خوردم که بیام صلح کنم . خلاصه بعدا رفتم اجرای احکام . هم حکم جلبشو می تونستم بگیرم و هم ی ماشین داشت که می تونستم توقیف کنم و هم حسابشو مسدود کنم . منم گفتم می خوام حسابشو مسدود کنم .

جواب استعلام های بانک مرکزی اومد . توی یکی از حساب هاش مقداری پول بود ، ولی به اندازه ی پرداخت خسارت بهم نبود . قاضی اجرای احکام بهم گفت که ی درخواست تهاتر بده . یعنی پول پیشش رو به عنوان بخشی از خسارت بهم بدن . خلاصه باز هم تو حسابش به اندازه ی باقیمانده طلبم ازش ، پول نبود . ی درخواست مسدودی حسابش رو گرفتم . اما می خواستم ی کاری بکنم که پول بیاد به حسابش . اینجا بود که یک پلیتیک به کار بردم . بهش زنگ زدم و از در دوستی باهاش اومدم . بهش گفتم حالا بیا صلح کنیم و از این حرفا . اونم رفت روی درخت شوید و حسابی جو گرفتش . شروع کرد به این حرفا که آره من خسارتی نزدم و فلان و بهمان . من هدفم دو چیز بود : اول اینکه اوایل ماه مهر سرم خیلی شلوغ بود و نمی تونستم برم دنبال کار اجرای احکام . دوم این که هدفم این بود که مستاجره خیالش راحت بشه که من نمیخوام جلبش کنم یا حسابشو مسدود کنم . اینجوری پول تو حسابش میاد و میره و نمی ترسه که پول تو حسابش باشه . میخواستم توی موقعیت و زمان مناسب وقتی که پول به اندازه طلبم توی حسابش هست ، اون موقع حسابشو مسدود کنم . خلاصه چند وقت بعد رفتم بانک ، شعبه مرکزی بانکی که حساب داشت . یارو مسئول حقوقی بانک حسابشو بررسی کرد ، دقیقا به اندازه ی طلبم توی حسابش بود ولی 80 هزار تومن کمتر . منم به یارو گفتم حسابشو مسدود کن . بعدا رفتم اجرای احکام و از اون 80 هزار تومن ، صرفنظر کردم و رضایت دادم . 

دو روز بعدش مستاجره فهمیده بود که حسابشو مسدود کردم . دیدم زنگ زنگ زنگ که فلانی چی شده و چرا این کار رو کردی و مگه قرار نبود با هم بریم رضایت دو طرفه بدیم و ؟ منم بهش خندیدم و گفتم : مگه دیوونه ام که رضایت بدم . بعد از 9 ماه علافی و رفت و اومد ، حالا بیام رضایت بدم . ؟ خلاصه دیشب بعد از حدود 9 ماه درگیری و دنبال شورای حل اخلاف بودن ، باقیمانده خسارتم رو هم دادگستری یزد به حسابم واریز کرد و به این ترتیب این پرونده هم بسته شد و این لکه ننگ هم از زندگیم پاک شد .

نتیجه این که : اگه ی جایی دیدین حق و حقوقتون رو خوردن و می دونید که حق با شماست ، طرف رو ول نکنید به امون خدا یا اینکه به نفرین کردنش بسنده نکنید ، بلکه برید شکایت کنید و تا اخرش پیگیری کنید تا به حق و حقوقتون برسید و بزنید خواهر مادر طرف رو .... که دیگه براتون قلدری نکنه و زرنگ بازی در نیاره .

یک مقدار مسیر سختی هست ، ولی اگه اهلش باشید ، به سختیش می ارزه . وقتی اون پول به حسابم واریز شد ، انگار که تمامی اون خستگی ها از تنم بیرون رفت . یک بار دیگه عدالت درخشید .

اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
about us

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر کجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج میابد .
Apollo ( به فارسی : آپولون ) ، یکی از سرشناس ترین خدایان یونان باستان است . خداوند ذوق و هنر ، نور و روشنایی ، غیبگویی و خدای موسیقی .