آپارتمانم رو که اجاره داده بودم ، امسال مرداد ماه ، وقت سررسید اجاره اش بود . از اوایل فروردین که دیدم دولت حقوق پایه رو حدود 57 درصد گرون کرده و همچنین اعتراض معلم ها و حقوق زیادی خواستن معلم ها و همچنین اعتراض پرستارها و حقوق زیاد خواستن انها هم ، پیش خودم برام اثبات شده بود که نرخ تورم امسال قطعا بالای 50 درصد خواهد بود .

برای همین حدودای اواسط اردیبهشت بود که توی واتساپ به مستاجرم پیام دادم که فکر می کنم اجاره ها امسال حدود 50 درصد گرون بشه . خلاصه حالا دارم بهت میگم . اونم بهم جواب داد ، نه من قبول ندارم و چه و چه و چه و آخرش نوشت که من اصلا میرم . منم تو دلم بهش گفتم : به فلان جام که میری . بهتر برو .

خلاصه اوایل تیر بهش زنگ زدم که خونه رو خودم کارش دارم و خالی کن . دیدم داره التماس می کنه که حالا ی سال دیگه بشینم . گفتم نه . من خودم خونه ام رو کارش دارم . دوباره اواخر تیر زنگش زدم . دیدم هنوز خیال رفتن نداره و اصلا دنبال خونه نگشته . گوشی دادم مادرم . مادرم بهش گفت : ما آپارتمان را برای نوه ام کاریش داریم . خلاصه دیگه با این حرف مادرم ، راضی شد بلند بشه .

روزی که باید اپارتمان رو تحویل می داد ، رفتم برای بازدید . آنچنان با خشم اومد توی آپارتمان که انگار ارث باباش رو ازم می خواد . با چنان خشونتی رفتار می کرد که برام عجیب بود . انگار نه انگار همین آدم بود که یک ماه پیش التماس می کرد و مودبانه حرف می زد . حالا که می خواست بره ، رفتار خشن ازش سر می زد و کاملا بی ادب بود . اینجا بود که فهمیدم آدم ها چطور ظاهرسازی می کنند . تا وقتی بهت احتیاج دارند ، احترامت رو نگه می دارند و وقتی دیگه کاریت ندارند ، به طرز باور نکردنی بی ادب و خشن میشن و میخوان سر به تنت نباشه .

خلاصه دیدم چند تا خسارت به ملک زده . بهش گفتم . انچنان با خشونت جواب داد که نه این ها از قبل همینطوری بوده و چنان و چنان . بعد دیدم انگاری میخواد باهام درگیر بشه . بهم میگه : یالا ، چرا داری در و دیوار رو نگاه می کنی ؟ دنبال ترک توی دیواری ؟ اصلا یالا برو از خونه ام بیرون . حالا که این کار کردی ، می رم چند تا تیکه اثاث میارم میذارم تو خونه ام ، برو هر جائی میخوای شکایت کنی ، شکایت کن !

به خونه ی من که سند تک برگ رسمی داره و سند ششدانگش به اسم من خورده و دو روز هست که از تاریخ سر رسید اجاره اش هم گذشته ، می گفت خونه ی من !

بعد متوجه شدم که پشتش به مصوبه سران سه قوه گرمه که گفتند که مستاجرها یک سال دیگه اجاره اشون خودبخود تمدید میشه با 20 درصد اضافه . بهش گفتم بنده خدا اگه روی این مصوبه حساب کردی ، حتی این مصوبه رو شورای حل اختلاف قبول نداره و توی موارد متعددی بوده که حکم به تخلیه ملک داده . 

خلاصه دیگه به هر جون کندنی بود ، این مستاجر بی ادب رو بیرونش کردم . 

خونه رو گُه گرفته بود . واقعا بعضی آدم ها ظاهر ساز هستند . یارو رو اگه می دیدی ، خیال می کردی آدم تر و تمیزیه . اما نه . بعضی آدم ها ظاهر سازند . فقط ظاهرشونو درست می کنند ، اما باطنشون ، گُه هست . این آقا هم شاید تو این نزدیک به سه سال که مستاجرم بوده ، هیچ خونه رو تمیز نکرده بوده . یک لایه سیاه چربی روی در و دیوار و پنجره و کابینت نزدیک به گاز بود . 

خلاصه چند روز با بدبختی مشغول تمییز کاری شدم تا گُه کاریهای مستاجرم رو جمع کنم و تمییز کنم .

بعدا خونه رو برای اجاره توی سایت دیوار آگهی کردم . قبلش از چند تا بنگاهی اون دور و بر درباره قیمت های اجاره پرسیدم ، هیچ کدومشون جواب درستی ندادند . یعنی گفتند ما نمی دونیم . توی سایت دیوار چند تا آگهی مشابه با متراژ تقریبا یکسان دیدم . منم همون قیمت ها رو زدم . به محض تائید آگهیم دیدم گوشیم زنگ می خوره . خلاصه دیگه شب و روز نداشتم از بس گوشی زنگ می خورد .

بعد دیدم چند تا املاکی زنگ زدند که آقا ما برای خونه ات مشتری داریم . گفتم : نه خودم اینقدر دارن بهم زنگ می زنند . نیازی به شما ندارم . اما مگه این املاکی ها ولکن بودند ؟

یکیشون به عنوان مشتری رفته بود تو آپارتمان من ( چون کلیدش رو داده بودم به نگهبان که مشتری میاد ، ببرتش خونه رو نشونش بده ) ، و از آپارتمان عکس گرفته بود ، و بعدا به اسم خودش و به شماره خودش توی سایت دیوار آگهی کرده بود . خلاصه من همینجوری که داشتم سایت رو بررسی می کردم ، یهو دیدم اپارتمانم رو شخصی آگهی کرده . خیلی تعجب کردم . به یارو زنگ زدم . متوجه شدم فلان املاکی نزدیک آپارتمان هست . خلاصه تهدیدش کردم که ازش شکایت می کنم . بهم گفت حالا خونه ات رو که گاز نزدم بخورم . بهش گفتم بابا تو چیکار داری برای من مشتری پیدا کنی ؟ من خودم آگهی کردم . دنبال مشتری مناسب هستم . وگرنه گوشیم داره از زنگ خوردن می ترکه . بهم میگه : حالا بر فرض مشتری هم پیدا کنی . برای قرارداد اجاره که باید اخرش بیائی پیش ما . بهش گفتم : خب من خودم سواد دارم . دانشگاه رفتم . تا حالا خودم خونه ی خودم رو اجاره می دادم . حتی مغازه هم دارم که خودم اجاره می دم . وقتی خودم می تونم قرارداد اجاره بنویسم ، دیگه چه نیازی به شما هست ؟ دوباره در جوابم میگه : قراردادی که ما می نویسیم رسمی هست . قرارداد شما به هیچ دردی نمی خوره . بهش گفتم : آخه بنده خدا تو چه می دونی چه سندی رسمی حساب میشه و چه سندی عادی . بهش گفتم تنها سندی رسمی حساب میشه که توی دفتر ثبت اسناد ، ثبت بشه و شماره بخوره ، وگرنه چه قولنامه ای که من بنویسم و چه قولنامه ای که شما املاکی ها بنویسید ، از لحاظ اعتبار ، هر دو به یک اندازه اعتبار داره و هر دو سند عادی محسوب میشه .

خلاصه دیگه آگهیش رو یارو حذف کرد . اما مگه این املاکی ها ولکن بودند ؟ هی گوشیم زنگ می خورد ، آقای فلانی ؟ می گفتم بله . می گفت : من املاک فلان هستم . مشتری اوردم خونه اتون رو پسندیده ، شب بیا بنگاه قراردادشو بنویسیم !!! منم جوابشون می دادم : آقا جان نمی خوام . همین هایی که اومدن پیش شما ، قبلش به خود من زنگ زدند ، من خودم نپسندیده بودمشون .

خلاصه اوضاعی داشتیم واسه اجاره دادن این خونه . یک پدیده دیگه که امسال دیدم ، این بود که خیلی ها که مجرد بودند ، میخواستند خونه رو اجاره کنند . حتی خانوم های مجرد . ما قبلا توی یزد اینجور مورد هایی نداشتیم یا خیلی به ندرت پیش میومده . اینجا بود که متوجه شدم ، پدیده مجردی چقدر رواج پیدا کرده . البته مدیر ساختمان نمی ذاشت به مجرد اجاره بدیم . به خصوص خانوم های مجرد و خانوم های دانشجوی مجرد . البته خودم هم به خاطر برخی مسائل که حتما خودتون حدسش رو می زنید ، اصلا نمی خواستم به مجرد اجاره بدم .

یکی دیگه از پدیده هایی که امسال متوجه شدم ، چونه زدن بیش از حد مستاجر ها بود . به نظر من مستاجرها چند گروه بودند . یک عده واقعا ندارند و هی چونه می زنند که بتونند از عهده پرداخت اجاره بر بیان . یک عده دیگه ، دارند ، ولی اینقدر گشنه و خسیس هستند که دلشون بر نمیاد بابت اجاره پول بدن . حتی یک ریال . یعنی از روی ناچاری و با دلخوری میخوان خونه اجاره کنند و اصلا دلشون نمیاد پول بدن . در اصطلاح عامیانه ، گشنه هستند . از اینجور مستاجر ها باید پرهیز کرد . چون هر ریال اجاره که بدن ، با آه و دود و ناله و نفرین همراه هست .

یک عده ی دیگه هستند که هم پول اجاره دارن و هم دلشون بر میاد اجاره بدن . من بیشتر دنبال همچین مستاجرهایی بودم . آخرش هم گیرم اومد . یک خانواده سه نفری که ی بچه بزرگ دارند . هر چی بچه بزرگ باشه و عقلش کامل تر باشه ، خونه رو بهتر نگه می دارند .

اون گروه مستاجرها که گفتم گشنه هستند ، خیلی زنگ می زدند و اصرار بر پائین اوردن مبلغ اجاره داشتند . منم دست رد به درخواستشون می ذاشتم . اون ها هم بعد از کلی جر و بحث وقتی می دیدند که قانع نمی شم ، تغییر لحن می دادند و با خشونت حرف می زدند و آخر کار مثل این که مثلا کونشون سوخته و حالا برای درمان درد سوزش کونشون ، آخر کار می گفتند : خیرشو ببینی . یعنی اینکه ما که با این مبلغ اجاره نمی کنیم . تو هم دعا می کنیم که اصلا مستاجر گیرت نیاد . معنی خیرشو ببینی ، اینه .

منم محلشون نمی ذاشتم . تو جوابشون می گفتم : بله . خیرشو می بینم .

من نمی دونم مردم چرا اینقدر پر توقع شدند ؟ وقتی همه چیز داره بین 50 تا 100 درصد گرون میشه ، چطور از ما انتظار اجاره کم رو دارید ؟ مگه ما روی گنج نشستیم ؟ مگه اپارتمان رو مجانی بهمون دادند که ما هم مجانی بدیم ؟ بعضی مستاجر ها میگن : حالا بیا کار خیر کن . یکی نیست بگه آخه به شما چه ؟ من اصلا از کجا بدونم واقعا شما مستحق دریافت کمک هستی یا نه از اون دسته مستاجرهایی هستی که پول داری ، ولی گشنه هستی و دلت بر نمیاد که پول خرج کنی ؟ من خودم بلدم کجا و چطور کار خیر انجام بدم . چرا باید کار خیر شبه ناک انجام بدم ؟

خلاصه دست آخر خودم قرارداد اجاره رو نوشتم و امضاء کردیم و چک ضمانت تخلیه هم گرفتم . حالا هنوز هم املاکی ها ول نکردند . هی زنگ می زنند که فلانی برات مستاجر پیدا کردیم . منم وقتی بهشون میگم که خودم اجاره دادم ، مثل این که آب سردی روشون ریخته باشند ، خداحافظی می کنند . منم توی دلم میگم : اینم نتیجه دخالت بیجا و بی مورد شماست . این همه خرج پول موبایل و خرج رفت و اومد سر اپارتمان من کردید و آخر کار ، دست خر هم گیرتون نیومد و داغ کمیسیون رو به دلتون گذاشتم .