به باغ وحش تلگرام خوش آمدید . لطفا حیوانات ما را کتک بزنید !

+ ۱۴۰۳/۶/۲۴ | ۱۹:۵۲ | machopicho

بله . شاید از عنوان این مطلب ، درست حدس زده باشید . صحبت درباره ی ایردراپ های تلگرامی است .

چند ماه پیش یکی از اقوام نزدیک اومد خونه ی ما و گفت ی چیزی رو از تلگرام برات می فرستم . روش کلیک کن . منم گفتم چیه ؟ ویروس میروسه ؟ نع . من روی هیچی کلیک نمی کنم .

خلاصه از اون اصرار ، از من انکار . آخرش گفت که این ی بازی تلگرامی هست و کلی پول توش هست و از این حرف ها .

آخرش ما راضی شدیم کلیک کنیم . کلیک هم کردم . ولی هیچی نشد . هیچ برنامه ای باز نشد . گفتم بیا ، من کلیک کردم . ولی هیچی نیومد . بهم گفت : برو بابا تو هم با این موبایلت ! گفتم : مگه موبایلم چشه ؟ تازه گی ها خریدم . خیلی هم موبایل خوبیه . از موبایل زهوار در رفته تو که بهتره . موبایل تو این برنامه رو اجرا می کنه ، اونوقت موبایل من نمی تونه ؟!

خلاصه این اقوام ما رفت . شب داشتم تلگرام رو بررسی می کردم ، ی دفعه ای دیدم ی برنامه ای اجرا شد و ی موشی اومد روی صفحه ! کمی جا خوردم . گفتم ، آهان . فکر کنم همین بازی رو می گفت .

خلاصه این بود از اولین برخورد من با ایردراپ .

بعدا کم کم هر روز این بازی رو باز می کردم و مراحلش رو انجام می دادم . اوایل زیاد وارد نبودم چیکار باید کرد . ولی از توی کانال های مختلف بررسی می کردم و کم کم ظرف سه چهار روز دستم اومد که چی به چی هست .

از اون روز تا به حال ، صد ها ایردراپ تلگرامی ساخته شد . هر جک و جونوری رو تصورش کنید ، براش ایر دراپ ساختن : سگ ، دو سه رقم -گربه ، دو سه رقم -موش-خرگوش-گاو، دو سه رقم - خرس-ایلان ماسک ( البته این جونور نیست . شایدم باشه ) - قورباغه - جن و روح و غول - ترامپ ( این رو مطمئنم که جونور هست ) و کلی ایردراپ غیر جونوری .....

این جور که میگن ، تلگرام سال 2023 را با ضرر پشت سر گذاشته . 

حالا دروف می خواسته با این ایردراپ های تلگرامی ، جان تازه ای به تلگرام بده . هر تسک این ایردراپ ها که باید بری ویدئوی یوتیوب رو ببینی ، از طرف یوتیوب به سازنده ی این ایردراپ پول داده میشه . سازنده ی بازی هم به دروف پول میده ، بابت این که بازیش رو روی بستر تلگرام اجرا کرده .

بیشترین پول ها نصیب خود سازنده های بازی ها و کانال دارها میشه . کانال هایی که تسک های این ایردراپ ها رو می ذارن توی کانالشون و کانال دارهای دیگه ، به علت این که دوست های خیلی زیادی می تونند جمع کنند ، امتیاز های خیلی بالایی از این ایردراپ ها نصیبشون میشه . خلاصه سفره ای پهن شده که ما کاربرهای معمولی که شاید یکی دو تا دوست به زور بتونیم جمع کنیم ، کار کارگری اش را انجام می دهیم . صبح تا شب باید بشینیم ضربه بزنیم روی این جک و جونورها و تسک هاش رو انجام بدیم و عضو این کانال و اون کانال بشیم و ویدئوهای مسخره یوتیوب ببینیم و کد وارد کنیم و کلی این مسخره بازی ، درسته کمی شاید پول گیر خودمون بیاد ولی از فعالیت ما ، اون کانال دارها یک درصدی اش را دارن می خورن . یعنی بر گُرده ی ما سوار شدن و از ما سواری می گیرن . سازنده ی بازی هم بر گُرده ی کانال دارها سوار هست . احتمالا دروف هم بر گُرده ی سازندگان ایردراپ.

وقتی ویدئوهای یوتیوب را می بینم ، ویدئو که تمام می شود ، یک پیش نمایش هایی از ویدئوهای دیگر نمایش داده می شود که بر دو محتوا تقسیم بندی میشن . یا ویدئوهای غیر اخلاقی و سکسی هستند یا ویدئوهایی راجع به آموزش تسک های ایردراپ .

برام جالبه که چرا همیشه این دو نوع محتوا میاد . بعدها متوجه شدم که کانال هایی که این محتواهای غیر اخلاقی را می سازند ، به خاطر تحریک شهوت مردم ، مردم را مجبور می کنند که حتی برای کنجکاوی هم که شده ، این ویدئوها رو ببینند . بنابراین یوتیوب یک مقدار پول به ازای هر بازدید به سازنده ی این ویدئوها می دهد . این طور که فهمیدم ، این سازنده ها یک پولی به یوتیوب میدن که پیش نمایش ویدئوهایشان را یوتیوب در صفحه ای که اون تسک ایردراپ رو انجام میدی ، نشون بده .

اما اون یکی محتواها هم به خاطر کنجکاوی مردم راجع به ایردراپ ها ، بازدید های خوبی می خوره . مثلا اینجوری هست که طرف توی پیش نمایش ویدئوش نوشته : کد مخفی کسب سکه یک میلیاردی ، اگه این رو نگیری بدبخت میشی ! طبیعتا ، هر کسی تحریک میشه که این ویدئو رو ببینه تا کد مخفی یک میلیارد سکه رو بفهمه . اما خب صد البته وقتی ویدئو رو باز می کنی و نگاه می کنی ، می بینی چهار تا شر و بر راجع به ایردراپ داره به هم می بافه و اصلا خبری از کد مخفی نیست . نظرات رو هم که می خونی ، مردم اومدن به خاطر این که این یارو سر کارشون گذاشته ، حسابی از خجالت خواهر مادر طرف در اومدن و کلی فحش ناموسش دادن . اما خب سازندگان این نوع محتواها ، بی ناموس هستند و اصلا اعتقادی به ناموس ندارند و فقط پول رو می شناسند .

کانال دارهایی که تسک های ایردراپ رو می ذارن ، هدفشون جذب اعضای جدید و کسب اعتماد اعضا هست که لینک ایردراپ ها ی جدید رو می ذارن توی کانال هاشون تا اعضاشون با لینک این کانال دارها ، بیان ایردراپ های جدید رو بازی کنند و اینجوری بدون این که زحمتی بکشن ، صاحب کلی پول میشن .

کانال دارها نقش دیگه ای هم دارن . میرن با صرافی های رمزارزها ی ایرانی ، وارد مذاکره میشن تا اعضاشون برن تو این صرافی ها عضو بشن و از این راه ، مقداری نات کوین یا پول به اون کانال دار میرسه . نمونه اش صرافی های تویکس و آبان تتر هست .

در هر حال ، من هم چند تا ایردراپ را شروع کردم و این جدیدی ها رو اصلا شروع نکردم . پیش خودم گفتم تا ببینیم همستر و فلان و بهمان پولی بهمون میدن یا نه ؟ ارزش وقت گذاشتن روی ایردراپ رو داره یا نه ؟ 

نه صد درصد انکارشون کردم و نه صد در صد تائید . در حال آزمایش هستم . اگه پول مناسبی ازش در نیاد ، کلا ایردراپ رو می ذارم کنار .

البته یک خوبی که این ایردراپ ها داشتن ، این بود که با کلی مفاهیم رمز ارزی آشنا شدم .

از دو سه سال پیش می خواستم وارد حوزه ی رمز ارز بشم . ولی یک تنبلی خاصی نمی ذاشت . اوایل امسال بود که در صرافی نوبیتکس ثبت نام کردم . بعدا که ایردراپ داگز ، لیست شد ، کلی کار باید انجام می شد . از انتقال تون به تون کیپر بابت فی شبکه تا انتقال توکن های داگز به صرافی و کلی موارد دیگه . همه ی این ها رو یاد گرفتم به لطف ایردراپ ها . 

فعلا تنها خوبی که ایردراپ ها برام داشته ، همین موارد بوده .

یادمه چندین سال پیش ، یک سری محصولاتی رو توی اینترنت می فروختم و به جاش بیت کوین می گرفتم . اون موقع بیت کوین بین 2 هزار و خورده ای تا حدود 5 هزار خورده ای دلار بود . یادش بخیر . به اینجور سرمایه گذاری ها اعتقادی نداشتم و فقط هر چی می فروختم ، بیت کوین می گرفتم . مبلغش کم بود . الان با رشد بیت کوین ، مبلغش بیشتر شده . ولی خب ، بازم مبلغ قابل توجهی نیست و ای کاش همون موقع ها روی بیت کوین سرمایه گذاری کرده بودم .

به هر حال گذشته .

توصیه می کنم با مبالغ کم ، در حوزه ی رمز ارزها وارد بشید . ساخت کیف پول . نقل و انتقال رمز ارز و موارد دیگه رو یاد بگیرید . برای آینده ، آماده باشید . به نظر من هنوز ابتدای راه رمز ارزها و پروژه بلاکچین هستیم . من هم خودم زیاد وارد نیستم . ولی تلاش می کنم اطلاعاتم رو به روز کنم .

یادتون باشه کارشناس ها گفتن به علت این که حوزه رمز ارز نوسانات زیادی داره ، حداکثر با 10 الی 15 درصد سرمایه اتون و اون هم به صورت پله ای وارد بشید .

حالا مباحث تحلیل تکنیکال و بنیادی رو به خود شما واگذار می کنیم و صحبت بر سر ایردراپ ها را کوتاه می کنیم . امیدوارم براتون مفید بوده باشه .

آی زالو زالو زالو ... مادر زن پشمالو

+ ۱۴۰۳/۶/۲۱ | ۲۱:۱۹ | machopicho

باورتون میشه ؟ عنوان این مطلب ، یکی از همگویی ها در یکی از فیلم هایی است که این اواخر در ایران ساخته شده است !

من کارشناس فیلم و سینما نیستم . یک کاربر معمولی هستم . اما می خواستم راجع به حال و روز این روزهای فیلم و سینمای ایران بپردازم .

فیلم هایی که از حدود ۵ یا ۶ سال پیش به این طرف ساخته شده اند ، هیچ ارزش واقعی مورد انتظار از یک فیلم را ندارد . این فیلم ها صرفا بر اساس مسائل جنسی ( سکسیسم ) و یک رشته طنز های آبکی و بی مزه و صحنه هایی از رقص مردان و زنان می باشد . البته زنان کمی حرکات موزون انجام می دهند و البته فکر کنم چند سال دیگه کم کم به رقاصی خانوم ها هم منجر خواهد شد .

حالا ما کار نداریم که رقاصی آقایون و خانوم ها در فیلم خوبه یا بد . اصل صحبت اینجاست که ما دیگه شاهد فیلم هایی نظیر فیلم های دهه شصت و هفتاد و هشتاد نیستم . حتی یک اثر !

قبلا در دهه های اولیه بعد از انقلاب شاهد تولید آثار فاخر سینمایی در ایران بودیم . کارگردان هایی همچون محسن مخملباف و عباس کیارستمی و داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی و رخشان بنی اعتماد و ابراهیم حاتمی کیا و تهمینه میلانی ، آثار فاخر ساختند که دارای مفاهیم عمیق  و والای انسانی بودند  .

قبل تر ها ، فیلم های طنز هم ، دارای مفاهیم طنز واقعی بودند و بر عکس فیلم های طنز امروزه ، از سکس و رقص برای جلب مخاطب استفاده نمی کردند . 

بازیگرانی همچون عباس عبدی و علیرضا خمسه ، نمونه ای از این بازیگران بودند که به واسطه ی این که طنز در بطن وجودشون نهفته بود ، می توانستند بدون کمک گرفتن از سکس و رقص ، در فیلم های طنز بدرخشند . 

درخشش عباس عبدی در فیلم طنز " اجاره نشین ها " به کارگردانی داریوش مهرجویی و یا مثلا درخشش علیرضا خمسه در فیلم‌ " جیب بر ها به بهشت نمی روند " . در این فیلم ها ، چون بازیگری و طنازی در جسم و روح ، بازیگر نهادینه شده است ، بازیگر هر کاری در فیلم انجام دهد ، مخاطب می خندد . همچون بازی های چارلی چاپلین . چارلی چاپلین چون طنازی در وجودش است ، حتی در فیلم های صامت هم که بازی بکند‌، شما از ته دل می خندید .

حالا برگردیم به فیلم ها و بازیگران امروزی . یک بازیگری که این سال ها در فیلم های طنز امروزه که من اسم این نوع فیلم ها را " هجو سینمایی " می نامم ، بهرام افشاری ، این دراز بی قواره ی تهوع آور می باشد.  

استفاده از چنین‌بازیگرانی ، چون طنازی در وجودشون نیست ، باعث میشه کارگردان برای این که بتواند فیلمش فروش برود رو به استفاده از سکس و رقص و همگویی های سبک و هجو و بی مزه در فیلم خود بیاورد .

به هر حال خواستم بگویم فیلم های امروزی ، همانند بعضی از فیلم های قبل از انقلاب ، برای کودکان که هیچ ، حتی برای بزرگسالان هم قابل دیدن نیست و ارزش دیدن ندارد . 

در این مقاله ی کوتاه خواستم این مطالب را بیان کنم . هر چند صحبت و درد دل در این باره ، زیاد است . واگذار می کنیم به دیگران و آیندگان .

قضاوت با آیندگان و کسانی که موقعی که ما نیستیم ، این متن را خواهند خواند .

ایران در تسخیر افاغنه 2

+ ۱۴۰۳/۶/۱۸ | ۱۲:۴۰ | machopicho

سلام . ظاهرا یک طرحی در مجلس داره پیگیری میشه برای سر و سامان دادن به وضعیت افاغنه در ایران . 

منم به همین بهانه می خواستم خواسته هام رو بیان کنم . فکر می کنم اکثریت مردم شهرهایی که افاغنه در آن شهر ها حضور دارند ، کم و بیش همین خواسته ها رو دارند :

1- بعد از تصویب قانون ، سه ماه به افغان های غیر مجاز چه مجرد و چه با خانواده مهلت داده بشه که داوطلبانه از ایران خارج شوند . 

2- در همین حین ، تمام افغان هایی که مجاز هستند باید به مراکز نیروی انتظامی مراجعه کنند و ضمن تسلیم مدارک مبنی بر مجاز بودن ، نسبت به دریافت پابند پایش الکترونیک اقدام کنند . یعنی تمام افغان های مجاز چه کوچک و چه بزرگ باید پابند پایش الکترونیک به پاهاشون نصب بشه .

3- بعد از اتمام مهلت سه ماهه ، از طریق نرم افزاری که روی موبایل ها نصب میشه ، تمامی مردم ایران باید قادر به شناسایی افاغنه ای که در سطح شهرها و اماکن و منازل حضور دارند باشند .

4- با تشکیل ستادهای مردمی در هر محله و اطراف محله ها و مکان های دور افتاده و مکان های کارگاهی و صنعتی ، هر شخص می تواند نسبت به شناسایی افغان های غیر مجاز به وسیله ی نرم افزار شود . به این صورت که چون افغان ها از نظر ظاهری کاملا با ایرانی ها تفاوت دارند ، در صورتی که شخصی در هر جایی یک افغان را مشاهده کرد ، اگر از طریق نرم افزار ، مجاز بودنش به وسیله ی پابند پایش اثبات شد ، که هیچ . وگرنه آن شخص می تواند به پلیس 110 زنگ بزند تا بیایند راجع به آن فرد مضنون به افغان غیر مجاز ، تحقیق شود و اگر در حضور پلیس ثابت شد که افغان غیر مجاز است ، بازداشت می شود . در صورت صحت گزارش ، به فرد گزارش دهنده جایزه هایی خوب داده شود . حداقل به ازای هر افغان 10 میلیون تومان . و اگر گزارش خلاف بود و به دلیل دشمنی با شخصی دیگر ، گزارش خلاف داده شود ، 10 میلیون تومان جریمه شود فرد گزارش دهنده .

5- افراد کارآمد ستاد های مردمی حق دارند شبانه به درب منازل افغان های غیر مجاز بروند و نسبت به هتاکی و کتک زدن و تخریب و شکستن شیشه ها و منازل آن ها اقدام کنند ولی نباید جراحت به افغان ها وارد شود .

6- پس از بازداشت افغان های غیر مجاز ، این افراد چه کوچک و چه بزرگ و چه زنان ، باید به مناطق مرزی ایران و افغانستان و پاکستان برده شوند و از آن ها ، کار بدون دستمزد کشیده شود تا نسبت به ساخت دیوارهای بتنی پیش ساخته ای که مورد نیاز دیوار کشی مرز ایران و افغانستان و پاکستان است ، اقدام کنند .

شرایط این اردوگاه ها باید نامناسب و زجر اور باشد . حداکثر دو وعده ی غذایی کم حجم و بی ارزش با حداکثر 3 لیوان آب در زمستان و 6 لیوان آب در تابستان به ان ها داده شود و کار تا سر حد مرگ از ان ها کشیده شود .

7- هر افغان غیر مجازی که در مهلت سه ماهه خارج نشده باشد ، تا یک سال باید در این کارگاه های ساخت دیوار مرزی کار کنند و بعد از یک سال نیز تا 100 ضربه شلاق بخورد و بعد اخراج شود .

8- ماده ای تصویب شود که در صورتی که افراد انتظامی درون کلانتری ها  با گرفتن رشوه از افغان ها ، نسبت به آزاد کردن افغان هایی که دستگیر شده اند ، اقدام کردند ، به مجازات هایی سنگین از قبیل انفصال دائم از نیروی انتظامی و خدمات دولتی . نداشتن حساب بانکی برای همیشه . ده برابر مبلغ رشوه ای گرفته شده جریمه و .... محکوم شوند .

9- ماده ای تصویب شود تا مردمی که نسبت به اجاره دادن خانه یا مغازه یا محل کسب یا منازل مسکونی به افغان های غیر مجاز اقدام می کنند یا نسبت به حمل و نقل آن ها مبادرت می ورزند ، به مجازات های سنگین محکوم شوند .

10- ضمن تکمیل دیوار مرزی ، در صورتی که افراد غیر مجازی که اخراج شده اند ، دوباره به ایران به طور غیر مجاز برگردند ، نسبت به قطع پای آن ها اقدام شود و دوباره رد مرز شوند .

11- افغان های مجاز شناسایی شده فقط در صورتی می توانند در ایران باشند که کارفرمای ایرانی ثابت کند که به نیروی کار و خدمات آن ها نیاز دارد . این افراد نیز داخل شهر ها نمی توانند زندگی کنند و دولت باید برای ان ها در مناطق حاشیه شهر ها اردوگاه هایی بسازد تا در انجا ساکن شوند . لذا نسبت به تامین وسایل حمل و نقل مختص ان ها اقدام شود به گونه ای که صبح ها با این وسایل به سر کارشان بروند و عصر ها با همان وسایل به محل اردوگاه برگردند و نباید در سطح شهر حضور پیدا کنند . در محل اردوگاه باید نسبت به تاسیس نانوایی و میوه فروشی و سایر خدامت مورد نیاز ان ها که توسط خود افغان ها اداره می شود ، اقدام کرد .

12- تنها افغان هایی میتوانند در سطح شهر زندگی کنند و بچه هایشان به مدرسه و دانشگاه بروند و تقریبا اکثریت حقوقی که یک شخص ایرانی را دارند ، ان ها هم داشته باشند که از طریق سرمایه گذاری در ایران ، حداقل برای 6 نیروی کار ایرانی شغل مناسب و ثابت ایجاد کند . لذا به محض این که بخواهد این سرمایه گذاری را متوقف کند ، باید از ایران خارج شود .

امیدوارم تمام این مواردی که ذکر کردم در این طرح بیاد و دیگه ما شاهد دهن کجی افغان ها به ایرانی ها نباشیم .

تبلیغات بیهوده سبک زندگی فقیرانه و فرزند آوری

+ ۱۴۰۳/۲/۲۹ | ۲۰:۱۳ | machopicho

 

 

سلام . چند وقت پیش ویدئویی دیدم که یک جوان به همراه خانواده اش رو نشون میده که روی موتور هوندا 125 نشستند و مرد خانواده با افتخار اعلام می کنه که برای خوشبخت بودن ، یک موتور هوندا 125 کافیه !

می خواستم به این آقا بگم که نخیر . این طور نیست .

اولا با چه جراتی زن و بچه ات رو انداختی ترک موتور و با بی احتیاطی داری این ویدئو رو می گیری و حواست به فیلم پر کردن هست ؟ اگه باد یک ماشین بهت بخوره ، اون بچه ی توی بغل خانومت میره روی هوا و بعد با مخ می خوره روی زمین و مخش پخش آسفالت خیابون میشه .

صحبت سر اینه که وقتی پول نداریم ماشین بخریم ، چرا باید الکی بیائیم این ویدئوهای مزخرف تبلیغاتی رو بسازیم ؟

هر دوره ای از زندگی بشر ، مقتضیات زمان خودش رو داره . اگر اینجوری نبود ، الان انسان ها هنوز توی غار داشتند زندگی می کردند . خب چه کاریه که اینقدر پدر خودمون رو درآوردیم پیشرفت کردیم ؟ توی غار که ی سقفی بالا سرمون بود . صبح که از خواب پا می شدیم ، یک تکه سنگ رو بر می داشتیم با یک تکه سنگ دیگه تیزش می کردیم ، بعد گله ای همراه هم غاری های عزیزمون می رفتیم برای شکار . حالا آهویی گوزنی چیزی پیدا می کردیم . دو سه ساعت می فتادیم دنبالش تا آخرش ی جوری شکارش کنیم . حالا اگر شانس اورده باشیم توی دوره ای افتاده باشیم که آتش هم اختراع شده بوده ، باید ی خورده خال و خلاشه جمع می کردیم و هیزم و این حرفا ، بعد دو تا سنگ چخماق هم پیدا می کردیم و دو ساعت به هم می سابوندیمشون تا ی جرقه ای بزنه و آتش روشن کنیم . بعد گوشت اون حیوون رو روی اتش می نداختیم تا کمی پخته شود و بخوریم . بعد همون جاها همون پشت پسل ها هم بریم برای تخلیه معده مبارک . بعد کنار آتیش بشینیم تا ی وقت گرگی شیری چیزی نیاد کونمون رو پاره کنه ( ببخشید که اینجوری نوشتم ، از بس این ویدئوی مزخرف اعصابم رو خورد کرده ) . 

آخه احمق بی شعور ، وقتی پول نداری چیزی بخری یا تامین کنی ، نباید بهش افتخار کنی . اگه اینجوری هست که میگی ، برو تو ی خونه ی خشتی گلی برای دویست سال پیش زندگی کن . 

این حرف تو موقعی درست هست که همه ی افراد حداقل همون کشوری که توش زندگی می کنی ، شبیه تو زندگی کنند . الان ارتباطات و روال زندگی ، بهت دیکته می کنه که باید ابزار و لوازم مختص زندگی در همین دوره رو داشته باشی . مثلا بگی من نیاز به کامپیوتر ندارم . خب هزاران هزار کار هست که لازم و ضروری هست و باید با کامپیوتر انجام بدی . وقتی نداشته باشی چه گُهی می خوای بخوری ؟ وقتی اینقدر آمار تصادف با موتورسیکلت بالاست و تو انتر خان ، بدون کلاه ایمنی ، چهار ترکه و غیر قانونی و احتمالا بدون گواهینامه ، سوار موتور شدی ، این چه افتخاری داره ؟

من کاری ندارم که انسان ها تو چه دوره ای خوشبخت بودن . آیا وقتی غارنشین بودن یا وقتی سوار هواپیما شدن ؟ به نظرم تو هر دو دوره ، خوشبخت بودن . با توجه به پیشرفتی که هر دوره ای داشته اند . اما توی هر زمانی ، نمیشه با ابزار گذشتگان زندگی کرد .

حالا از این ویدئوی مسخره که بگذریم ، یک سری ویدئوهای مسخره ی دیگه در میاد راجع به فرزند آوری .

اول من بگم که به طور کلی مخالف قانون فرزند آوری هستم . ما به جای این که افراد نخبه و خوش فکر رو تشویق به ازدواج با همدیگر کنیم و تشویق کنیم تا این افراد ، بچه دار بشن تا بچه اشون هم نخبه بشه ، رو آوردیم به تشویق کردن چهار تا کون پاره ، برای بچه دار شدن . ( ببخشید که این کلمات رو به کار می برم ) . چهار تا کون پاره که نون ندارن بخورن و از سطح فرهنگ پائین برخوردار هستند ، از هول این که زمین رایگان بگیرن ( که به نظرم بعدها که کار دولت باهاشون تموم شد ، همین زمین ها رو هم ازشون یا وجهش رو می خواد یا ازشون پس می گیره ) ، و سایر تسهیلات ، بچه دار میشن . اما مهم کیفیت اون بچه هست . آیا ما نیاز به نخبه و آدم موفق داریم یا نیاز به بچه معمولی یا سطح پائین . اگر نیاز به کارگر و آدم های با سطح عقل پائین داریم ، خب برادران افغان هم تو ایران ماشاء الله به خاطر سیاست های دولت ، فراوون یافت میشن . از همین ها استفاده کنیم و این همه منابع و وقت کشور رو تلف نکنیم .

واقعا بعضی وقت ها یک چیزایی آدم می بینه که فشار خونش بالا میره از بس حرص می خوره .

حالا شاید بگی این همه نخبه هم داشتیم که از مناطق فقیر نشین بودن . بله درسته . ولی این همه نیستند . درصد کوچکی هستند که با توجه به این که از مناطق فقیرنشین اومدن ، راجع بهشون بزرگنمایی شده .

راه حل فرزند آوری مردم ، این چیزها نیست . شما فقط کافیه اقتصاد مردم رو درست کنید . ما مردم ایران ، مثل غربی ها یا کره ی جنوبی نیستیم . خودمون اگر بدونیم آینده ی بچه تامین هست ، خودبخود بچه دار میشیم . نیازی به این جنقولک بازی ها نیست .

تیپاکس ، مزخرف ترین شرکت پستی ایران-شعبه ی بلوار جمهوری یزد که دیگه مزخرف تر ترین

+ ۱۴۰۲/۱۲/۴ | ۰۸:۳۶ | machopicho

در مطلب قبلی اشاره کردم که قرار هست در آینده ی نزدیک ، مسافرت خارجی برم . اونجا هم گفتم که سفارش کفش نایک داده بودم . 

کفش رو از یک سایت اینترنتی که مربوط به یک فروشگاه در قشم بود ، خریدم . از موقعی که فروشنده ، کفش رو تحویل تیپاکس داده بود ، حدود یک هفته طول کشیده بود تا برسه یزد .

حدودا چند روزی هم طول کشید . هی منتظر می شدم که کی قرار هست برام بیارن . آخرش بعد از چند روز ، موقعی که بیرون از خونه بودم ، یک پیامک اومد که مرسوله ی شما تحویل شما گردید .

منم فکر کردم ، موقعی که خونه نبودم ، مامور تیپاکس اومده به آدرس خونه و کفش رو تحویل داده و رفته .

وقتی رسیدم خونه و جویای کفش شدم ، گفتند که نه ، چیزی نیومده . تعجب کردم . گفتم چجوری پیامک زده که تحویل داده ، اما چیزی برام نیومده .

خلاصه ، اومدم به پشتیبانی شرکت تیپاکس در تهران زنگ زدم . بعد از کلی معطلی ، بهم گفتن که حالا ممکنه تا آخر وقت امروز برات بیارن . تا آخر وقت صبوری کن . گفتم باشه .

اون شب که گذشت و خبری از کفش نشد . فردا صبحش دوباره به پشتیبانی زنگ زدم . گفتم هنوز کفش من رو نیاوردن ها . گفت : حالا تا آخر وقت امروز صبوری کن . برات میارن .

تا ظهر صبر کردم . خبری نشد .

چند باری که با پشتیبانی شرکت تیپاکس تماس گرفته بودم ، بهم گفته بودن که بسته ات در شعبه بلوار جمهوری ( خیابان تبلیغات = از چهار راه یزدباف به سمت خیابان انقلاب ) یزد هست .

اینقدر این تیپاکس مزخرف هست که وقتی کد رهگیری رو می زنی که مرسوله را ببینی کجاست ، شعبه ی مربوطه رو توش نمی زنه و متوجه نمی شی الان بسته ات در کدوم شعبه هست ! فقط می تونی اسم شهر رو بفهمی .

خلاصه اومدم از طریق گوگل جستجو کردم و شماره تلفن اون شعبه ی تیپاکس رو پیدا کردم . همچنین نظرات مردم رو راجع به اون شعبه خوندم . همه ی نظرات منفی بود . نوشته بودن که پول پست رو می دیم ، ولی مجبور می شیم خودمون بریم بسته رو از شعبه تحویل بگیریم . نوشته بودن که به هیچ تلفنی پاسخ داده نمیشه .

اومدم زنگ زدم به شماره تلفن ها . دیدم مردم حق داشتند . به هیچ وجه پاسخی ندادن . حتی شماره موبایلی هم که داده بودن ، زنگ زدم . کسی جوابگو نبود .

مجبور شدم برم دنبال بسته ام . وقتی رسیدم به درب شعبه بلوار جمهوری ، دیدم یک وانت بسته های جدید براشون آورده . دیدم یکی راننده به نام آقای دهقان که ریش های خیلی بلندی داشت و ژولیده پولیده بود و مشخص بود معتاد هست و یک نفر شهرستانی دیگه میانسال که مرتب سیگار به دست بود و یک خانم چاق زشت ، و یک پسر بچه به شدت چاق حدود 10 ساله و اون هم زشت ، دارن بسته ها رو جابجا می کنند . شما اگر یک بار پاتون به یک شعبه ی تیپاکس برسه ،هرگز بسته هاتون رو دیگه به تیپاکس نمی دین که براتون پست کنه . می پرسید چرا ؟ چون من با چشم خودم دیدم که چجوری بسته ها رو می کوبند روی زمین و اینور اونور پرت می کنند . حتی بسته هایی که روش برچسب شکستنی خورده . خدا شاهده که چنان صدای شکستن محتویات درون بسته ها می آمد که من از تعجب شاخ در اوردم از این همه بی مسئولیتی تیپاکس . 

با دیدن این صحنه ها و اون آشفتگی درون شعبه حیرت زده شدم . اصلا خودشون هم نمی فهمیدن چیکار می کردند . کاملا گیج بودند . ی خورده بسته ها رو داخل می بردند . دوباره میا وردند بیرون ! چند نفر هم مثل من اومده بودن دنبال بسته هاشون . منتها خوش شانس تر از من بودن . کد رهگیری رو به اون خانم چاق زشت می دادند و بسته اشون رو می گرفتند می رفتند . خلاصه نیم ساعتی معطل شدم تا بسته هاشون رو جابجا کردند . این طور که متوجه شدم ، چند تا از کارمندهاشون نیومده بودن . خلاصه وضع هرج و مرجی بود . خانمه گفت که بسته ات رو آقای دهقان برات آورده . گفتم ، نه خانم چیزی تحویل من نشده . راننده که آقای دهقان باشه ، گفت ، آدرست رو به آدرس مجتمع آپارتمانی حوالی منزلتون ندادی ؟ گفتم نه . گفت : من دیروز دو تا بسته به اون آپارتمان تحویل دادم . احتمالا همون باشه و حتما اون فرستنده ، آدرس اون مجتمع مسکونی رو روی بسته نوشته ! گفتم آقای محترم ، فروشنده از کجا می خواد بفهمه که کدوم مجتمع ، نزدیک خونه ی ماست ؟ گفتم ، من دقیقا توی سایت فروشنده ،آدرس خونه ی خودمون رو با جزئیات کامل نوشتم و حتما هم اون بنده خدا ، روی بسته همون آدرسی رو که من ثبت کردم نوشته .

خلاصه هی دست به ریش بلندش می کشید و هی فکر می کرد . گفتم خب زنگ بزن به نگهبانی مجتمع ببین بسته اونجاست یا نه . گفت اون مجتمع چند تا نگهبانی داره . خلاصه گفت ، من حالا دارم می رم اون طرف . میرم ببینم اگه بسته ات اونجا بود ، که برات میارم . اگرم نبود که دیگه هیچی !

به همین راحتی گفت که "دیگه هیچی" . هیچ حس مسئولیت پذیری در وجود این تیپاکسی ها نیست . دوباره زنگ زدم به پشتیبانی . هر بار هم یک نفر جدید گوشی رو بر می داره و هی باید کد رهگیری رو براشون بخونی و هی از اول ماجرا رو شرح بدی . اینقدر سیستم شون فشل هست که مثلا من که دفعه ی اول زنگ زدم ، ی شماره کارشناس خاص بهم ندادن که همیشه با اون کارشناس در ارتباط باشم یا یک شماره ای که وقتی کارشناس های مختلف جواب میدن ، ببین آخرین اقدامات چی بوده .

به هر حال شکایتم رو ثبت کرد و گفت کارشناس های ما در اسرع وقت پیگیری می کنند !

حدود یک ربع بعد ، اون راننده بهم زنگ زد . گفت : مهندس بسته ات رو پیدا کردم . تو نگهبانی همون مجتمع بود . الان کجایی تحویلت بدم . گفتم: من الان فلان جام . گفت برم خونه اتون تحویل بدم . گفتم برو زنگ بزن . احتمالا خونه هستند . گفت: اگه کسی نبود ، اشکالی نداره بسته ات را از بالای درب حیاط پرت کنم تو ؟ گفتم اول زنگ بزن . اگه دیدی کسی جواب نداد ، اون وقت پرت کن . 

خلاصه رفتم خونه ، بهم گفتند صدای زنگ خونه اومده ، تا اومدیم توی صفحه نمایش ببینیم کی هست ، دیدیم ی چیزی پرت شد توی حیاط و یک ماشین داره دنده عقب بر می گرده !

از این حجم بی توجهی و بی مسئولیتی باز هم یک شاخ دیگه در آوردم .

خلاصه گفتم بذار ببینم فروشنده آدرس رو اشتباه زده ؟ نگاه کردم دیدم نه بابا . بنده خدا دقیقا همون آدرس ثبت نامی من رو زده .

بله . وقتی سر و دل هوا باشی و زود بخوای کارت رو انجام بدی ، بسته ها رو هم اشتباه تحویل میدی .

خلاصه ، اون اوایل که به پشتیبانی زنگ می زدم ، پیش خودم می گفتم : نمی رم دنبال بسته ام . وظیفه اشون هست که خودشون بهم تحویل بدن . پولش رو گرفتند که تحویل بدن . ولی بعدش که رفتم دنبال بسته ام ، متوجه شدم که خبری از این چیزا نیست و اگه نمی رفتم دنبالش ، معلوم نبود الان کتونی ام پای چه کسی بود و هیچ کسی هم جوابگو نبود !

نهایت کاری که می تونستم بکنم این بود که بعد از برگشتن از مسافرت ، برم دفتر قضایی از تیپاکس شکایت کنم و بعد از کلی دوندگی و کلی هزینه کردن و اعصاب خرد کنی شاید نهایتش یک خسارتی برای تیپاکس ببرند و بعد از کلی دوندگی در اجرای احکام ، این پول به حسابم واریز بشه .

خب که چی ؟ چه فایده ای برام داشت . من این کتونی رو می خواستم که خارج کشور بپوشم . وقتی نداشتمش ، بعد از مسافرت ، اون پول دیگه به چه دردم می خورد ؟

این بود که گفتم خوب کاری کردم زود رفتم دنبالش .

اما این تجربه ی خوبی برام بود . خودم هیچ وقت هیچ چیزی رو با تیپاکس پست نکردم . از این به بعد هم هر جایی خواستم خرید کنم ، اول می پرسم ، بسته هاتون رو با چه شرکت پستی می فرستید ، اگر گفتند با تیپاکس ، منم از اون سایت خرید نمی کنم . به همین راحتی . 

تیپاکس رو من تحریم کردم . بای بای مزخرف ترین شرکت پستی ایران و همچنین بای بای شعبه ی بلوار جمهوری یزد با اون کارمندهای زشت و چاق و معتادت .

دزد بازار ایران - شیوه های مقابله با کلاهبرداری فروشندگان

+ ۱۴۰۲/۱۱/۲۴ | ۱۸:۰۰ | machopicho

حدودا بیست روز دیگه یک مسافرت تفریحی خارج از کشور دارم . از حدود سه ماه قبلش ، تور رو خریدم . چون می دونم هر چقدر نزدیک به اسفند و اوایل فروردین بشیم ، قیمت تورها به شدت بالا میره .

چند وقت بعد از خرید تور ، می خواستم وسایل و لوازم مورد نیاز برای این مسافرت رو بخرم .

1- ادکلن : راستش ادکلن تازه نداشتم . من زیاد اهل عطر و ادکلن نیستم . یکی ادکلن قدیمی داشتم که دیگه بوی چندانی نداشت . بنابراین تصمیم گرفتم یک ادکلن مناسب بخرم . یکی از ادکلن فروشی ها هست که تو یک پاساژ توی خیابان فرخی مغازه داره . جلوی در پاساژ هم یکی شاگرد داره که ی پسر حدود 10 ساله هست و فکر کنم افغانی باشه ، جلوی در پاساژ می ایسته و یک تکه مقواهای آغشته با ادکلن رو به مردم می ده که مردم بو کنند و آزمایش کنند و ترغیب بشن برن از اون مغازه عطر و ادکلن بخرند .

راستش من از عطر گل یاس خیلی خوشم میاد . ولی خیلی سال پیش گل یاس رو بو کرده بودم و تقریبا بوش یادم رفته بود . خلاصه رفتم تو مغازه و از فروشنده پرسیدم عطر گل یاس داری ؟ گفت بله . بعد هم یک نمونه بهم داد که بو کنم . بو کردم . دقیقا بوی اون عطر فروشی هایی رو می داد که توی بچه گی می رفتیم مشهد . جای تا جای مغازه های اطراف حرم امام رضا ، اون شیشه عطرهای کوچک ، بوی گل یاس رو می دادند . به هر حال ، دیدم این بو ، برای مسافرت خارج مناسب نیست . گفتم ی ادکلن مردونه مناسب بهم بده . گفتم می خوام بوش با دوام باشه . زودی نپره . سه تا ادکلن رو آورد و مقداری توی هر کدوم از درب هاش اسپری کرد و بو کردم . از یکیش بیشتر خوشم اومد . " ادو پرفیوم رودیر مدل silver secret " . گفتم حالا این قیمتش چنده ؟ گفت 630 هزار تومن . تعجب کردم . گفتم حالا ی تخفیفی به ما بده . گفت شما 610 هزار تومن بده . خلاصه منم خریدم اومدم . شب گفتم بذار ببینم قیمتش چنده . توی گوگل جستجو کردم . دیدم دیجی کالا 340 هزار تومن میده . و توی تُرب ، چند تا فروشنده هستند که حتی 290 هزار تومن هم می فروشند . منم همون شب اسم مغازه ی اون فروشنده رو توی گوگل جستجو کردم و شماره موبایل اون فروشنده رو پیدا کردم . زنگش زدم و بهش گفتم این ادکلن رو خیلی گرون حساب من کردی و دیجی کالا نصف قیمت شما ، می فروشه . بهانه کرد که دیجی کالا موجود نداره و الکی قیمت زده . گفتم بابا تا وقتی موجود نداشته باشه که اصلا قیمت نمی زنه . می نویسه این کالا موجود نیست . اگر موجود شد ، اطلاع دهید . خلاصه . گفت باشه . اگر بسته رو باز نکردی ، فردا صبح بیار و پولت رو بگیر . فرداش رفتم درب مغازه اش . هنوز باز نکرده بود . چند دقیقه بعد اون پسره شاگردش هم اومد . اونم نشست جلوی مغازه . بعدشم خود فروشنده اومد . ادکلن رو بهش دادم . گفت می دونی چجوریه ؟ گفتم خب چجوریه ؟ گفت این مغازه هایی که قیمت پائین میدن ، اینا مثل سرای ارزانی فلان جا و بیسال جا ،  دستشون به حکومتی ها وصله و می تونن با قیمت پائین بخرن ، و بعد هم با قیمت ارزون تر از ما بفروشند . گفت من خودم 430 تومن خریدم . به هر حال حتی اگر 430 تومن هم خریده باشه ، با احتساب 20 درصد سود عادلانه حداکثر باید 520 تومن حساب من می کرد . به هر حال پولم رو پس داد . بعدا اومدم نظرات مردم توی دیجی کالا رو خوندم راجع به این ادکلن و به نظرم بوش هم زیاد جالب نبود . بعدا یک جستجو کردم و یک فروشنده ادکلن توی بندعباس پیدا کردم که قیمت های ادکلن هاش مناسب بود . سفارش ادکلن " Acqua Royal blue Fragrance world " دادم . چون جایی که می خوام مسافرت برم یک جزیره هست و حال و هوای اقیانوسی داره و این ادکلن هم حال و هوای بوی اقیانوس در شب رو داره که کاملا هماهنگ با اون جزیره هست . بعدا راجع به ادکلن ها تحقیق کردم و کلی مطالب جدید یاد گرفتم . راجع به نت های اجزای تشکیل دهنده بوی ادکلن . راجع به نت های آغازین و میانی و پایانی :

عطر ادکلن آکوا رویال بلو عطری شاداب، مرکباتی و شیرین است که شروعی دلپذیر و خوشبو از رایحه گریپ فروت و با همراهی رایحه شیرین و کمی گرم امبروکسان دارد و حس سبز و گیاهی از بنفشه در پس زمینه به آن افزوده شده که باعث افزایش خنکی و حس طبیعی عطر ده است. پس از مدتی حس مرکباتی آرام می گیرد و شیرینی عطر کمی بیشتر می شود اما حس کلی رایحه بدون تغییر باقی می ماند و تنها تلخی ملایمی از بخور در آخر عمر ادکلن نمایان می شود.

  • رایحه اولیه : گریپ فروت، ترنج، آب، برگ انجیر
  • رایحه میانی : فلفل، برگ بنفشه، آمبروکسان،پاپیروس، نعناع هندی
  • رایحه پایه : دانه تونکا، روایح دودی، زعفران، مشک

2- کتونی : لازمه ی هر سفر و تور گردی ، یک کفش مناسب هست . البته من کتونی تقریبا مناسب داشتم . ولی فکر کنم ایرانی هست . خالاصه تصمیم گرفتم یک کتونی مناسب تر بخرم . توی گوگل جستجو کردم . خیلی جستجو کردم و مدل های مختلف و برندهای مختلف کتونی رو عکس هاشون رو دیدم . و بالاخره از کتونی نایک زوم ایکس 2023 طرح لبخند خوشم اومد . nike zoom x 2023 . چند تا قیمت توی صفحات اینترنتی پیدا کردم . بعد متوجه شدم که این کتونی اگر اوریجینال باشه و به اصطلاح کاملا اصل باشه ، حدود 5 میلیون تومن قیمتش هست . که خب من واقعا نمی خواستم برای یک کتونی اینقدر پول بدم . بعدا متوجه شدم که مدل های کپی ( کفش هایی که تولیدشون خیلی مشابه ی نمونه ی اصلی باشه رو های کپی میگن ) ساخت ویتنام هست که قیمتش توی چند تا سایت دیدم و ارزون ترینش یک مغازه دار توی قشم بود که 1.9 میلیون قیمت داده بود . خلاصه گفتم بذار برم مغازه های توی شهر یزد ببینم قیمت چند هست . رفتم چند تا مغازه ی توی میدون مجاهدین و خیابان فرخی که وسایل و لوازم ورزشی می فروشند . نه . هیچ کدومشون کفش خارجی ندارن . یعنی قیمت ها به قدری بالاست که احتمالا خریدار کفش خارجی ندارن و ترجیح دادن که همون کفش ایرانی بیارن که بتونند بفروشند . یکی مغازه بود که کار های کپی نایک رو داشت . البته نه اون مدلی که من می خواستم . ازش راجع به کفش پرسیدم . گفت من این مدل رو ندارم . ولی این رو دارم . یک کفش کتونی دیگه آورد و قیمت خیلی بالایی داد . یادم نیست . حدود 3 میلیون ! بعد گفت ایرانیشم دارم . حدود 1 میلیون . نوع ایرانیش هم آورد . تقریبا با ویتنام یکی بود . گفتم از کجا بفهمیم کدوم ویتنام هست و کدوم ایرانی . گفت کامل مشخصه . ما خودمون می فهمیم . بعد زیر کفی توی کفش ویتنام رو بلند کرد ، گفت ببین این زیر رو دوختند . حالا توی ایرانیش نگاه کن ، دوخته نشده . بعد روی سطح کفش ایرانی رو لمس کردم و روی سطح کفش ویتنام . دیدم سطح کفش ویتنام کاملا نرم و لطیف هست . اما رویه کفش ایرانی زیر و ضخیم هست . گفتم حالا اون مدلی که من می خوام رو اگر بیاری چنده قیمتش ، گفت اون حدود 3.5 میلیون تومن ! شاخ در آورده بودم . 

بعضی چیزها رو تا از نزدیک نبینی و لمسشون نکنی و امتحانشون نکنی ، نمیشه خرید . منم هدفم این بود که اول برم کفش واقعی رو ببینم و لمس کنم و وقتی بهش آشنا شدم ، از همون سایت اینترنتی مغازه ی توی قشم بخرم . خلاصه برگشتم خونه و از همون مغازه ی توی قشم سفارش دادم . خیلی ارزون تر از مغازه های توی سطح شهر یزد که اصلا هم اون مدلی که من می خواستم رو نداشتند .

3- کیف کراس بادی : خب توی هر سفری ، برای این که خیالت راحت باشه که پول و گوشی و لوازمت رو نمی دزدند و با خیال راحت بتونی توی خیابون ها رفت و آمد کنی و مجبور نباشی کمی حواست رو به جیب هات بدی که مواظب گوشی و پولت باشی ، این کیف لازمه . این کیف رو روی دوش می ندازن . اولش به نظرم زنونه اومد . ولی بعدا فیلم های اون جزیره ای که می خوام مسافرت کنم رو دیدم ، متوجه شدم اکثریت مردها هم این کیف رودوشی رو استفاده می کنند . به هر حال ترغیب شدم که بخرم . توی سطح شهر داشتم راه می رفتم که چشمم به یک مغازه کیف و کوله فروشی افتاد . رفتم گفتم یکی از کیف های رودوشی میخوام . چند تایی برام آورد . یکی شون که حالت توریستی داشت و برزنتی بود ، نظرم رو جلب کرد . اسم اون کیف GUSHILUPU هست . که احتمالا اسم برندش هست و جنس برزنتی رنگ سبز مانند داره و حالت ارتشی داره . البته ساخت چین هست . به هر حال . به مغازه دار گفتم از این خوشم اومده . قیمتش چنده ؟ گفت 950 هزار تومن ! پیش خودم گفتم عجب . چه قیمت بالایی گفت . کوله پشتی که خیلی بزرگ تر از این هست رو حدود 700 تا 1 میلیون قیمتش هست . اونوقت این کیف رودوشی 950 هزار تومن . متوجه شدم که مغازه دار می خواد سرم کلاه بذاره . منم به مغازه دار گفتم : من این کیف رو برای کسی دیگه می خوام . اگه اجازه بدین از کیف عکس بگیرم براش بفرستم ببینم اگه خوشش اومد ، بیام بخرم . گفت باشه . مشکلی نیست . عکسش رو بگیر . منم عکس رو گرفتم و بعدا برای این که شک نکنه ، گفتم کارت مغازه رو هم بهم بدین . اونم کارتش رو بهم داد . بعدا اومدم خونه . عکس رو نگاه کردم و اسم برند کیف رو توی گوگل جستجو کردم و یک سایت پیدا کردم که کیف رو به قیمت 550 هزار تومن می فروشه ! یعنی 400 هزار تومن کمتر از قیمتی که اون مغازه دار می گفت .

من زیاد اهل خرید و این چیزا نیستم . الان هم فقط به خاطر این که مسافرت می خواستم برم ، چند تا لوازم خریدم . متوجه شدم که توی یزد کلاهبرداری به شدت زیاد هست . به این تجربه دست پیدا کردم که هر چیزی رو که می خواهید بخرید ، به خصوص لوازمی که نیاز دارید از نزدیک ببینید و لمسشون کنید حسشون کنید ، اول برید مغازه . اون جنس رو ببینید . توی دست بگیرید . لمسش کنید و حسش کنید . ولی بهانه بیارید و نخرید . بعدا بیائید از توی گوگل جستجو کنید . مطمئن باشید با نصف قیمت می تونید اون جنس رو اینترنتی بخرید . 

البته باید مراقب کلاهبرداری سایت های اینترنتی هم باشید و از سایت های معتبر به خصوص اون هایی که نماد اعتماد الکترونیکی دارند ، خرید کنید .

این ها تجربه های من از خرید بود .

یک نکته ی دیگه بگم و اونم این هست که ، دیجی کالا هم واقعا ارزون فروش نیست . قیمت لوازم توی دیجی کالا ، کمتر از قیمت توی مغازه های سطح شهر هست ، ولی واقعا کم ترین قیمت هم نیست . جوری که بررسی کردم ، قیمت های دیجی کالا حدود 10 تا 15 تا 20 درصد از قیمت های بعضی سایت های اینترنتی ،بالاتر هست . مثلا اگر یک جنسی توی دیجی کالا 1 میلیون تومن قیمت خورده ، همون جنس توی سایت اصلی همون فروشنده که بری نگاه کنی ، می بینی مثلا 900 هزار تومن قیمت خورده . و این بر می گرده به همون کمیسیونی که دیجی کالا از فروشنده ها می گیره .

بنابراین بهتره صد در صد به دیجی کالا و قیمت هاش اعتماد نکنید و حتما توی گوگل جستجو کنید تا قیمت مناسب تر و جای امن پیدا کنید . این دو تا باید همراه با هم باشه و لزوما ارزان ترین قیمت ، خرید امن نیست . یعنی هم باید قیمت مناسب باشه وهم فروشنده امن باشه تا تجربه خرید خوبی حاصل بشه .

این ها تجربیات من بود . امیدوارم مورد استفاده شما هم واقع بشه .

اولین راننده خانم اتوبوسرانی خط واحد یزد

+ ۱۴۰۲/۸/۱ | ۱۸:۰۱ | machopicho

 

چند وقت پیشتر برای انجام کاری می خواستم برم سطح شهر . توی ایستگاه اتوبوس خط واحد ایستاده بودم . اتوبوس اومد . درب رو که باز کرد ، از تعجب شاخ درآوردم . دیدم راننده اتوبوس یک خانم هستند . 

یک کمی مکث کردم و بعد اومدم بالا . برام جالب بود . توی هر ایستگاهی که می ایستاد ، همه واکنش نشون می دادند . مردها اغلب یکی دو ثانیه ای سر جاشون خشکشون می زد و بعد میومدند بالا . اما خانم ها اغلب با دیدن راننده خانم ، خیلی خوشحال می شدند و با راننده خوش و بش می کردند .

البته این خانم راننده با احتیاط رانندگی می کردد . به خصوص توی پیچ ها .

به نظرم خوش اخلاق هستند و ارتباط خوبی با مسافرها برقرار کرده اند . بچه های کوچک دوستشون دارند .

خوش مشرب هم هستند . حین رانندگی ، برای چند تا از مغازه دارهایی که کنار مغازه اشون توی پیاده رو صندلی گذاشته بودند و نشسته بودند ، بوق زد و اونا هم براش دست تکون دادند . بوق اتوبوس هم از این بوق های سوت بلبلی هست .

خلاصه این که کار نشد نداره .

ایران در تسخیر افاغنه

+ ۱۴۰۲/۷/۱۲ | ۲۰:۰۱ | machopicho

یکی دو سالی هست که تعداد افاغنه ای که در یزد می بینم به شدت بالا رفته . قبلا مثلا بیست سی سال پیش ، تعدادی افغان در اطراف محل سکونتمون می دیدم . یعنی در شهر یزد . بعدها یعنی حدودا از پانزده سال پیش به این طرف ، تعدادشون کم شد . رفتند به شهرهای اطراف یزد .

کسی منکر مشکلاتی که افغان ها در افغانستان دارند نیست . ولی درست هم نیست که این همه افغان اون هم با خانواده اینجا باشند . بالاخره ایران هم خودش درگیر مشکلات اقتصادی شدید و تحریم هست .

تعداد موارد جرم و جنایت و قتل هایی که توسط افغان ها انجام میشه زیاد هست و در واقع افغان های ساکن ایران به نظر من به یک مشکل امنیتی تبدیل شده اند . هر چند مقامات ایرانی این مطلب رو انکار می کنند ، ولی واقعیت رو نمیشه تغییر داد .

تعداد زاد و ولد در افغان ها به شدت بالاست . ما توی یزد یک منطقه داریم که کلا افغان نشین هست . یزدی ها اسم اون منطقه رو گذاشتند افغانستان .

افغان ها از یارانه هایی که دولت ایران به ایرانی ها پرداخت می کنه ، استفاده می کنند . مثلا نان . بنزین . حمل و نقل عمومی . آب برق گاز .

واسه انجام یک کاری ، سوار اتوبوس خط واحد خیابان انقلاب شده بودم . بعد اتوبوس در ایستگاه چهار راه بعثت ایستاد . ناگهان دیدم ده ها دختر و پسر دانش آموز افغان وارد اتوبوس شدند . در دو ایستگاه پشت سر هم . دیگه توی اتوبوس جای سوزن انداختن نبود . با ورودشون ، یک بوی نا مطبوعی در اتوبوس پدیدار شد . واقعا بوی بدی بود . افغان ها رفتند صندلی های خالی را تصرف کردند . توی ایستگاه های بعد ، تعدادی مسافر ایرانی اومدند بالا ، اما جا نبود که روی صندلی بشینند و مجبور شدند بایستند . بعد از پیاده شدن از اتوبوس ، همچنان این بوی بد توی بینی ام بود و حسش می کردم . اومدم خونه ادکلن به لباسام زدم و خودم رفتم حمام دوش گرفتم .

مثال بعدی راجع به درمانگاه ها و بیمارستان های یزد هست که حدودا یک چهارم افراد در صف انتظار معاینه دکتر، افغان هستند. هر چند خیلی افراد از سیستان بلوچستان و کرمان و بندرعباس و بوشهر و... نیز هستند. 

اجاره خانه ها رو هم همین افغان ها زیاد می کنند. یک عده افراد هستند که خانه هاشون رو با قیمت گزاف به افاغنه اجاره می دند و همین باعث افزایش قیمت اجاره می شود. 

مثال بعدی راجع به صف طویل نانوایی ها هست. من تو یزد خودم که می رم نانوایی به خصوص موقع غروب با صف طولانی مواجه میشم که تقریبا هفتاد درصدشون افاغنه هستند. هر کدومشون هم 20 تا نان می گیرند و دو تا کارت مختلف دارند. و باعث معطلی میشن و ممکنه بعد از اون ها دیگه نان به ایرانی ها نرسه. 

انسان ها کرامت دارند . بحثی نیست . نمیگم که چرا افغان بلند نشد که ایرانی بشینه . بلکه بحثم اینه که چرا اصلا باید این همه افغان تو ایران باشه که ایرانی ها در استفاده از وسایل و امکانات محدودی که دارند ، محدودتر بشند .

راه حل به نظر من ، اولا اخراج گسترده افغان های غیرمجاز است . دوم اخراج افغان های مجازی که نیاز کاری در ایران به آن ها نیست . یعنی به نظر من فقط افغان های مردی که در ایران ، کارفرمای ایرانی به آن ها نیاز دارد ، مجوز کار موقت در ایران داشته باشد ولی خانواده اش در همان افغانستان باشد . این شخص در ایران کار بکند و هزینه ی زندگی خانواده اش در افغانستان را تامین بکند .

تازه همین افرادی که مجوز کار دارند ، باید  مناطقی در اطراف شهرها به آن ها اختصاص داده شود که محل خوابگاه باشد و این افراد نباید در داخل شهر اصلی تردد پیدا کنند ، چون می توانند مشکل امنیتی درست کنند .

متاسفانه دولت ایران به این مسائل توجه نمی کند . روز به روز تعداد افاغنه زیادتر می شود . ترسم اینه که روزی برسه که افاغنه جمعیت غالب ایران بشوند و ایران را چنگ مردم اصلیش در بیاورند . من این ها رو اینجا برای ثبت در تاریخ نوشتم . نوشتم که بعدها ، آیندگان نگند که چرا کسی هشدار نداد . چرا کسی چیزی نگفت .

بحران تعطیلی ها در ایران

+ ۱۴۰۲/۶/۲۴ | ۱۷:۳۱ | machopicho

از تعطیلی های پشت سر هم به شدت متنفرم . مثل این هفته که پنجشنبه و جمعه و شنبه تعطیل هست .

جاهای دیگه رو نمی دونم ، ولی توی یزد ، وقتی یک هفته ای باشه که آخر هفته اش تعطیلی باشه ، از روز شنبه ی اول هفته ، تمام مردم فقط فکر و ذکرشون اون تعطیلی آخر هفته هست . هر کسی در هر جایی که کار می کنه ، اصلا حواسش به کار نیست ، تنها فکری که توی سرش هست ، برنامه ریزی برای تعطیلی آخر هفته هست .

کلا اون هفته ، نیمه تعطیل هست . هر اداره ای میری ، میگن فلانی مرخصی هست . تو اون هفته ، کارت راه نمی افته . نه تنها ادارات دولتی ، بلکه خصوصی ها هم نیمه تعطیل هستند .

اینقدر که مردم عاشق مسافرت و تفریح و عشق و حال هستند . بعد هم همه فیلم بازی می کنند که وضعمون خوب نیست . اگه وضعتون خوب نیست پس این مسافرت ها چیه ؟ مگه میشه آدمی که دلش غصه داره ، بره مسافرت و به به و چه چه کنه و بخونه و برقصه ؟

نمی دونم مردم چرا اینقدر عاشق مسافرت هستند ! من خودم به مدت 29 سال هیچ مسافرتی نرفته بودم . حتی از یزد پام رو اونورتر نذاشته بودم . حتی داخل خود یزد هم هیچ جا روستا و دهکده و فلان و بهمان هم نرفته بودم . فقط چند مسافرت کاری چند ساعته به چند شهرستان یزد داشتم که صبح رفتم و بعد از ظهر برگشتم . همین . هیچ طوریمم نشده . زنده ام . 

طرف برای هزارمین بار داره بار و بندیلش رو می بنده که بره روستاش . آخه یکی نیست بگه اون در و دیوار خونه ات و اون گوسفندها و طویله ات و اون درخت و طبیعت روستات ، چقدر ارزش دیدن داره ؟ خسته نشدی اینقدر دیدی ؟ 

یک نکته دیگه این که تا حدی این تعطیلات رو دوست دارند که حتی دیگه جواب تلفنت را هم نمی دن !

حالا کلا کار به این حرفا ندارم . هر کسی یک جوری خوش هست . منم حرفی ندارم . اما حرفم اینه که مردمی که کار دارند ، دو هفته باید معطل این جور افراد خوشگذران بشن .

من الان یک کار اداری دارم که اول هفته انجام نمیدن ، چون آخر هفته تعطیل هست . اون هفته هم انجام نمیدن ، چون اول هفته تعطیل هست .

 

خر همیشه خرما نمیرینه

+ ۱۴۰۱/۹/۲۲ | ۱۳:۲۸ | machopicho

این مطلب که می خوام بنویسم ، پی نوشت مطلب قبلی هست .

حتما یادتون هست که تو بازی های جام جهانی فوتبال 2022 قطر ، تیم ملی ما از تیم ملی آمریکا شکست خورد . 

چند هفته بعد از اون ، رقابت های جام جهانی کشتی آزاد در خاک آمریکا برگزار می شد . حتما یادتون هست که قبل از بازی فوتبال ، چقدر تبلیغات شد که آره تیم آمریکا رو شکست می دیم و نمی دونم آمریکا رو با خاک یکسان می کنیم و چه و چه و چه . و بعدش ، ریدیم .

اما چند هفته بعد که رقابت های کشتی آزاد بود ، باز هم عده ای شروع به تبلیغ کردند که حالا وقتشه که انتقام باخت تیم ملی فوتبال رو از آمریکایی ها بگیریم . حتما دیگه تو کشتی آمریکایی ها رو شکست می دیم .

ولی توی کشتی هم از آمریکایی ها شکست خوردیم و باز هم ریدیم !

اما چرا اینقدر از خودمان مطمئن بودیم که تیم فوتبال و تیم کشتی آزاد آمریکا رو شکست می دیم ؟ چون سال های قبلش این کار ها رو کرده بودیم . یعنی سابقه رقابت های فوتبالی و کشتی ایران و آمریکا ، برد ایران بیشتر بوده . ولی آیا همیشه این بردها تکرار خواهد شد ؟

یاد یک خاطره افتادم . موقعی که تقریبا نوجوان بودیم ، حدودا 13 یا 14 ساله ، من و برادرم و پسر عموهام با هم یک تیم فوتبال تشکیل داده بودیم . خانواده های ما از لحاظ اقتصادی متوسط بودند . از لحاظ فرهنگی هم متوسط بودیم . اما چند صد متر اون طرفتر از محله ما ، یک محله بود که تقریبا از لحاظ اقتصادی و فرهنگی کمی بالاتر از ما بودند .

بعضی وقت ها ما می رفتیم محله ی اون ها ، با بچه هاشون بازی می کردیم . گاهی اوقات فوتبال بازی می کردیم و همیشه ما می بردیم . چون اون ها سوسول بودند و اهل سختی دادن به خودشون نبودند . ولی تربیت ما جوری بود که زحمت بیشتر می کشیدیم و همیشه برنده بودیم .

گاهی اوقات هم اون ها میومدند محله ما و اونجا هم ما می بردیم .

این ها گذشت و گذشت و گذشت ، تا یک روز من همراه یکی از پسر عموهام به محله ی اون ها رفته بودیم ، نمی دونم سر چی شد که از دستشون ناراحت شدیم . منم برای این که حالشونو بگیرم ، گفتم بیایید فوتبال بازی کنیم . اون ها هم قبول کردند .

بعد رفتیم داداشم و بقیه پسر عموهامو صدا زدیم . اون ها هم رفتند بچه های محله شونو آوردند و خلاصه توی محله ی اون ها شروع کردیم به بازی کردن .

اما نمی دونم چجوری شده بود که این بار با همه ی دفعات قبلی ، فرق داشت . به طور باور نکردنی ، بازیشون خوب شده بود .

دروازه بان ما یکی از پسر عموهام بود که خیلی هیز و شهو.. بود . بدبختی ما اینجا بود که چون بازی توی محله ی اون ها برگزار میشد ، اون ها تماشاچی هم داشتند . بدبختی بزرگتر این بود که چند تا دختر بچه حدود 10 تا 12 ساله هم بدون پوشش ( نیمه لخت ) اومده بودن پشت دروازه ی تیم ما وایساده بودن و تیم خودشون رو تشویق می کردند . این پسر عموی هیز ما هم که توی دروازه بود ، به جای این که حواسش به بازی باشه ، همش داشت اون ها رو دید میزد .

خلاصه دردسرتون ندم ، هر چی ما گل می زدیم ، اون ها بیشتر به ما گل می زدند . حتی داداشم چون متوجه شده بود که این پسر عموی دروازه بان ما ، حواسش پیش دختراست ، از دروازه آوردش بیرون و فکر کنم خودش وایساد توی دروازه . اما هیچ کدوم از این ها فایده نداشت و اون بازی رو ما باختیم .

برام خیلی ناراحت کننده بود . اون ها چون اولین بار بود که از ما برده بودند ، شروع کردن به شادی کردن و مسخره کردن ما . حتی دخترا هم مسخره مون می کردند .

خلاصه این بازی درس بزرگی بهم داد که نباید مغرور بود و نباید انتظار داشت که همیشه یک جور اتفاق برات بیفته . 

الان که فکر می کنم ، حکایت رقابت های ورزشی ما هم با آمریکایی ها ، عین این خاطره ای بود که براتون تعریف کردم .

پس نتیجه می گیریم : همیشه خر خرما نمیرینه !wink

اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
about us

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر کجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج میابد .
Apollo ( به فارسی : آپولون ) ، یکی از سرشناس ترین خدایان یونان باستان است . خداوند ذوق و هنر ، نور و روشنایی ، غیبگویی و خدای موسیقی .