سقوط چند هواپیمای نظامی بزرگ در شهر
دیشب خواب عجیبی دیدم .
خواب دیدم که همراه با چند نفر دیگه بودیم . حالا نمی دونم دوستهام بودن و یا افراد دیگه .
ناگهان در آسمان حدود ده هواپیمای نظامی غول پیکر دیدم که در نزدیکی سطح زمین داشتند پرواز می کردند و حتی صدای غرش آن ها شنیده می شد .
بد ی دفعه ای حس کردم که همه شون دارن سقوط می کنند . چند لحظه بیشتر دقت کردم . دیدم بله . دارن سقوط می کنند .
به اون افرادی که اونجا بودن ، گفتم فرار کنید . هواپیما داره سقوط می کنه .
ی دفعه ای همههمه ای شد و همه دنبال فرار بودن . یکی گفت : فکر نکنم به ما برخورد کنه . منم گفتم : از روی آسمون نمیشه فهمید کجا برخورد می کنه . نگاه کن داره میاد سمت ما .
خلاصه همه مون رفتیم کنار یک دیوار پناه گرفتیم .
تو این مدتی که هواپیماها داشتند سقوط می کردند ، حس ترس خیلی زیادی داشتم . هواپیماها نزدیک و نزدیک تر شدن و خیلی می ترسیدم که به ما برخورد کنند . حس ترس واقعی ها .
بعد دیدم مثلا چند کیلومتر دورتر از ما به شدت به زمین برخورد کردند . یک منطقه شهری بود و صدای برخورد و انفجارها خیلی بلند و عظیم بود .
طوفانی به پا شد و قطعات هواپیماها به سمت ما کمانه کرده بود . قطعات به سمت ما میومد .
نمی دونم به کسی برخورد کرد یا نه . ی قطعه دایره ای شکل با ضخامت کم به سمت من میومد که سریع بلند شدم با دست گرفتمش .
( حالا چجوری این قطعه ی احتمالا با سرعت خیلی زیاد و احتمالا خیلی داغ رو با دست گرفتم ، خودمم نمی دونم )
بعد دیدم یک قطعه دیگه داره میاد سمت ما . منم اون قطعه ای که تو دستم بود رو پرتاب کردم سمت قطعه ای که داشت به سمت ما میومد .
بهش برخورد کرد و هر دو قطعه روی زمین افتادن .
به بقیه گفتم : حال کردید چجوری زدمش نذاشتم بهمون برخورد کنه !
خلاصه که خواب عجیب بود و شاید تحولاتی در آینده به وقوع بپیونده که مرتبط با این خواب باشه .
خوابم یک حس واقعی بود و وقتی از خواب پریدم ، خیلی ترسیده بودم .