ایران در تسخیر افاغنه 3

+ ۱۴۰۴/۱/۲۵ | ۲۰:۴۶ | machopicho

جایی که ما زندگی می کنیم ، یک حالت باغ ویلا داره .

خیلی قدیم ها ، دکتر مهندس های قدیمی که هر کدومشون نام و نشون بزرگی برای خودشون داشتند ، اینجا ساکن شدن .

خانه های چند هزار متری با ساختمان های ویلایی بزرگ و استخرهای بزرگ .

بعد از چند کیلومتر که در کوچه جلو بروید ، هنوز باغ هایی را مشاهده می کنید که دارای درخت هستند و از طریق چاه ، آبیاری می شوند .

بعد از سفت گیری که راجع به افاغنه در زمستان سال 1403 انجام شد ، متاسفانه از اواخر سال 1403 و در امسال ، دوباره شاهد جولان افاغنه در کوچه و خیابان هستیم .

یک مدتی بود که زیاد در انظار عمومی ظاهر نمی شدن و سفت گیری بود و دستگیر می شدن .

متاسفانه خیلی از ایرانی ها رعایت نمی کنند .

مثلا یک خانمی هست که شوهرشون دکتر معروف و پولداری بودن و خانه ی بزرگی داشتند . شوهرشون به رحمت خدا رفتند و این خانم مسن ، رفته یک خانواده افغانی 12 نفره را آورده در باغ ویلای خود ساکن کرده و خودش رفته از ترس تنهایی در یک اپارتمان ساکن شده .

بچه های این افغانی انچنان در کوچه جولان می دهند که بیا و ببین .

همش در حال حرکت و جنب و جوش هستند . دنبال جمع آوری ضایعات و دنبال به دست اوردن خوراکی از خانه های متمول و بزرگ اطراف .

حتی در حوض های آبی که آب چاه برای آبیاری خانه باغ ها در ان جریان دارد ، مشغول آبتنی کردن هستند و خوشحال و خندان .

یک همسایه داریم که به افغانی ها زنگ می زند که بیایند و باقی مانده ی غذاهایشان را بگیرند و ببرند .

خب با این اوصاف ، انتظار دارید این افغانی ها ایران را ترک بکنند ؟ ترک بکنند کجا بروند ؟

اینجا نان و غذایشان به راه است . پوشاک تر و تمیز و آنچنان گران قیمتشان به راه هست . خوراکی هایی می خورند که من هرگز ندیدم . گردش و تفریحشان در باغ ها به راه هست .

به قول معروف : جِز اینجا و وِز اینجا ، کجا بعضِ اینجا ؟

ایرانی عزیز ، مگه ندیدی توصیه می کنند به سگ های ولگرد غذا ندید ؟ برای چی میگن غذا ندید ؟ برای این که سگ عادت می کنه و دیگه همش میاد توی منطقه و جمعیتشان زیاد میشه و همین ها مزاحم افراد محله میشن .

نمی خوام بگم افغانی ، سگ هست . فقط در مقام مثل گفتم .

خب وقتی شما بهترین غذاها بهترین پوشاک و بهترین مکان های زندگی و بهترین برخوردها را با این افغان ها داشته باشید ، حتی اگر بند از بند بدنشون جدا کنند ، حاضر نیستند به افغانستان برگردند .

فردا روزی همین افغان ها بر ما مسلط خواهند شد . ببینید من کی گفتم و هشدار دادم .

مردهایشان شغل های ایرانی ها را تصرف کرده اند و زنانشان و بچه هایشان از خدمات عمومی و رفاهی ایرانی ها برخوردارند .

ایرانی عزیز ، لطفا افغان ها را در خانه ی خود راه ندهید . لطفا غذا به افغان ها ندهید . شرایط را سخت کنید که افغان ها انگیزه ی برگشتن به وطن خود را داشته باشند .

از دولت ما که آبی گرم نمیشه . مگر این که خودمان به فکر خودمان و بچه هایمان باشیم .

 

هیچ حس خاصی نسبت به نوروز ندارم

+ ۱۴۰۴/۱/۱ | ۰۶:۲۲ | machopicho

چند تا پست آخر وبلاگ هایی که دنبال می کنم رو خوندم .

اغلبشون راجع به سالی که داره تموم میشه و تجربیاتشون و این که خوب یا بد بوده صحبت کردن .

من هیچ حس خاصی راجع به نوروز ندارم . هیچی . برای من مثل یک روز معمولی هست .

برام قابل درک نیست که چرا مردم سه شنبه شب آخر سال ، آتش بازی های خطرناک انجام میدن و کلی کشته و زخمی و نقص عضو به جا می مونه .

صحنه های رقص دختران و پسران در مراسم چهارشنبه سوری رو دیدم . برام جای سوال هست که به چه مناسبت می رقصند ؟ برای چی ؟ برام قابل درک نیست که یک انسان برای چی می رقصد ؟

کلا با خونه تکونی مخالفم . این هم برام قابل درک نیست که چرا باید در یک مدت محدود پدر خودت رو دربیاری کل خونه رو تمییز کنی .

مثلا شهری که ما هستیم ، وقتی حیاط رو آب و جارو میزنی و شیشه ها رو تمیز می کنی ، ممکنه فرداش یک توفان بیاد و همه چیز رو دوباره بهش گند بزنه . پس مگه آدم دیوونه است که اینقدر به خودش عذاب بده ؟

مسافرت رفتن در ایام نوروز رو هم هیچ وقت درک نکردم . چرا مردم در بدترین زمان سال از لحاظ شلوغی و خطرناک بودن جاده ها و همچنین متغییر ترین فصل سال ، میرن مسافرت .

نمی دونم . شاید من عادی نیستم و این کارهایی که مردم می کنند عادی هست .

به هر حال گفتم که این ها را اینجا بگم .

دوران کودکی ، زیاد یادم نیست که نوروز رو دوست داشتم یا نه .

دوران نوجوانی ، نوروز رو دوست داشتم . به خاطر تعطیلی مدرسه و آب و هوا .

دوران جوانی هم اغلب به خاطر همون آب و هوا ، نوروز رو دوست داشتم .

ولی الان هیچ حس خاصی ندارم .

continue
اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
about us

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر کجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج میابد .
Apollo ( به فارسی : آپولون ) ، یکی از سرشناس ترین خدایان یونان باستان است . خداوند ذوق و هنر ، نور و روشنایی ، غیبگویی و خدای موسیقی .